نوشته ی زیر را از «گوگل پلاس» برداشته ام. برنام نوشته: «بی اخلاقی مقدّس» به اندازه ای بسنده گویای درونمایه ی آن است و جُستار آن از این رو که چنین رویه و رویکردی ناحوانمردانه بگونه ای سامانمند و آماجمند از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ از سوی نیروهای مدعی «اسلام ناب محمدی» درباره ی نیروهای چپ و دگراندیش ایرانی بکار رفت و تاکنون نیز پی گرفته شده از اهمیتی بسیار در آینده ی نزدیک و دور میهن مان برخوردار هست و خواهد بود!
کم ترین انگِ نیروهای زیر فرمان آن «بی اخلاقان مُقدّس» که
از دید من، گاوهای هندی از آن ها بسی مقدّس تر و ارجمندتر هستند به هر جایی که
یورش می بردند، یافتن نوشابه های الکلی فراوان در آنجا، انگار که گویا مرکزی برای
پخش چنان نوشابه هایی بوده و ابزارهای پیشگیری بارداری زنان که گویی آنجا نه خانه
و کاشانه ی کسانی که روسپی خانه ای است، بود؛ تهمت هایی بس ناجوانمردانه و
بیشرمانه به دگراندیشانی بافرهنگ و نیروهای سیاسی پیشرو و ایراندوست که اخلاق را در
کردار روزانه و زندگی خود بسی بیش از بسیاری از «مدعیان اسلام ناب محمدی» می
شناختند و می شناسند؛ گرچه برخی از آن ها نماز نمی خواندند ؛ روزه نمی گرفتند و به درگاه خدای
نادیده و ناشنیده نیایش نمی کردند، نه به دزدی و دلگّی آلوده بودند؛ نه مال مردم
می خوردند؛ نه سر کسی کلاه می گذاشتند و نه بودجه ی عمومی را حیف و میل می کردند؛
آنگونه که امروز همان پیروان «اسلام ناب محمدی»* آزمون خود را از هرباره پس داده و
دست شان پیش مردم ایران رو شده است.
اکنون به کسی که این یادداشت رویهمرفته خوب را نوشته ـ و
دانسته از نام بردن وی خودداری نموده ام ـ و دیگرانی چون وی، یادآور می شوم که
دامنه ی آن «بی اخلاقی مقدّس» را باید از پنجره ای گشوده نگریست و در آن باریک و
شاید اندیشناک شد؛ نه از روزنی تنگ و در چارچوب ستیزه های میان اسلام پیشگان و
اسلام پناهان!
ب. الف. بزرگمهر چهارم امرداد ماه ۱۳۹۳
* روشن است که همان اسلام پیشگان و دزدان به جامه ی دین و مذهب درآمده و نیز «واعظین غیر مُتّعظ» را می گویم؛ وگرنه، چه دینداران پاک سرشت و نیک اندیش و نیکوکاری که آزمون خود را در پیشانی (جبهه) های گوناگون کار و پیکار اجتماعی و از آن میان در کشور ما در دفاع از خاک میهن خود و پیکار بر ضد امپریالیسم و واپسگرایی و سیاه اندیشی، بی هیچ هیاهو یا نمایشی، جان بر کف رفته اند.
***
بی اخلاقی مقدّس!
درست است که ما فقیه نیستیم و فقها ویژه کارانی هستند که
ما از آنها تقلید میکنیم؛ ولی هیچگاه تقلید به آرش تعطیل کردن کامل عقل و
انتقاد نکردن نیست. آدمی برای تقلید مخالف عقل خود نزد خداوند حجت نخواهد داشت.
آیتالله مظاهری از علمای بزرگوار هستند و پیشینه ی اخلاقی
ایشان بر ما روشن است؛ اما این «مساله» در رساله ایشان آمده است:
«اگر مصلحت اهمی
که مقدم بر مفسدهی تهمت باشد، پیش آید، آن تهمت جایز بلکه در بعضی موارد واجب میشود؛
مثلاً اگر کسی مضر برای اسلام است و مردم را از دین منحرف میکند و چارهای جز
تهمت برای اسکات او نباشد، تهمت به اندازهای که او را ساکت کند، جایز بلکه واجب است؛
ولی تشخیص این گونه موارد بسیار مشکل و کید شیطان درون و برون بسیار قوی است؛ لذا
باید با کمال احتیاط و مشورت با اشخاص آگاه و عالم بدون غرض، اقدام نماید.»۱
از سوی دیگر، ایشان از تهمت زنی سیاسی در کشور ناخشنودند.۲
با توجه به این که ایشان تهمت را برای «اسکات» [خاموش
نمودن] منحرف کنندگان از دین و زیانبار برای دین (که تعریف مبهمی
دارد و میتواند خیلی گسترده معنی شود) جائز و واجب میدانند و روشن نمودن «مصداق»
بر عهده ی مُکلّف است، آیا میتوان اعتراض کرد چرا تهمت سیاسی افزوده شده است؟
اگر برویم از این آدم ها بپرسیم و بگویند از دید ما آن ها
مردم را از دین منحرف میکنند و ما
برای «اسکات» آن ها به تقلید از مرجع خود تهمت زده ایم، چه اعتراضی میتوان
به آنها کرد؟ در اینجا بحث گستاخی به ایشان نیست که در میان نهادن یک پرسش برای اندیشیدن
است. این حکم محدود به ایشان نیست.
نوشتار «تهمت در خدمت دیانت!» از آقای سروش محلاتی در
رابطه با ریشه فقهی این حکم بسیار خواندنی است.۳
از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از
اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.
ب. الف. بزرگمهر
پانوشت:
۱ ـ در
زمینه فقه/ رساله توضیح المسائل ـ اخلاق / تهمت
http://www.almazaheri.ir/farsi/Index.aspx?TabID=0604&SectionNum=500&ChapterNum=160&ChapterName=%D8%AA%D9%87%D9%85%D8%AA&BookNum=47&BookName=%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87%20%D8%AA%D9%88%D8%B6%DB%8C%D8%AD%20%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A6%D9%84-%20%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82&CompileNum=21&CompileName=%D8%AF%D8%B1%20%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%D9%87%20%D9%81%D9%82%D9%87
۲ ـ «تهمت
سیاسی رایج شده است»، آیت الله مظاهری
۳ ـ «تهمت
در خدمت دیانت!»، سروش محلاتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر