«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مرداد ۶, دوشنبه

آیا چنین کشوری را بازمی شناسید؟


۷۵ میلیون نفر آدمند که
۲۰ میلیون نفر آن بی نوا و تنگدست اند (زیر خط تنگدستی!)؛
۷ میلیون نفر آن معتادند؛
۳ میلیون زن در آن تن فروشی می کنند؛
۱۴ میلیون نفر بیمار روانی دارند؛
۶۰۰ هزار کودکِ آن بجای بازی و بازیگوشی به ناچار کار می کنند؛
خانواده ی یک میلیون و نیم کودک و نوجوان و جوان آن از توان پرداخت هزینه های آموزشی فرزندان خود برخوردار نیستند؛
۸ میلیون نفر آن توان خواندن و نوشتن ندارند؛
۱۸۰ هزار نابغه از آنجا به کشورهای دیگر گریخته اند که زیان آن ۳۰ تریلیون و ۴۰۰ میلیارد تومان برآورد می شود؛
۴۵۰ هزار تصادف رانندگی و جاده ای سالانه در آنجا روی می دهد؛
۴۰ هزار نفر به بیماری «ایدز» دچارند؛
پایتخت آن، آلوده ترین هوا در میان شهرهای جهان را داراست؛
سن و سالِ بزهکاری در آن، زیر ۱۰ سال، کمینه سن و سال روسپیگری ۱۴ سال و کمینه سن و سال اعتیاد ۱۳ سال است.

این کشور ۳ میلیون آخوند و ملا دارد که هر روز با پند و اندرز مردم را به راه راست راهنمایی می کنند و افزون بر آن از رهبری فرزانه، خردمند و فرهنگ پرور برخوردار است که زنان را به کدبانوگری و انجام آزادانه ی هر کاری در زیر چادر، سیاستمداران را به نرمش قهرمانانه در برابر «شیطان بزرگ» و همدستانش، مومنین را به خودداری از پرخوری در ماه رمضان و انجام هزینه های پر ریخت و پاش دور از چشم مردم، مسوولین را به کش ندادن آبروریزی های برادران اسلام پناه و نگهبانی از حرمت برادران تبهکارِ توبه کار، جوانان و دانشجویان را به «تخلیه هیجانات جوانی در بسیج» و گاه به ریسمان گرهدار الهی برای رهسپاری به آن جهان و انتقادکنندگان را به زندان، نه ببخشید! زبانم لال، دانشگاه و اندرزگاه اوین و سایر دانشگاه ها و اندزگاه ها برای بازآموزی جای دوست و دشمن رهنمون می شود.

خدایش نگاه دارد تا به هنگام حساب و کتاب و انشاء الله در همین جهان!

ب. الف. بزرگمهر    ششم امرداد ماه ۱۳۹۳

گُرده ی این یادداشت و آمارهای آن از نوشته ای در «گوگل پلاس» برگرفته شده، آن را  بازنویسی و در برخی جاها بازآفرینی نموده ام؛ بند پایانی آن، یکسره از آنِ من است.       ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!