«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مرداد ۷, سه‌شنبه

لجبازی هایی کودکانه، نشانه ای روشن از کندذهنی درجازدگان!


با همه ی گفتن ها، نشان دادن ها و راهنمایی ها، هنوز هم «امرداد ماه» به آرش «ماه بی مرگی» را «مرداد» به آرش «مرگ» می نویسند.

درجازدگانِ لجباز که گرایشات روشن «سوسیال دمکراتیک» کورشان نموده و کاری بیش از «بشین و پاشو»هایی با سازمان ها و حزب هایی گاه همانند خود و بر زبان راندن مشتی «حرف های هوایی» انجام نمی دهند، هنوز هم بجای «جمهوری دمکراتیک خلق کره» که نام رسمی آن کشور نیز هست، می نویسند:
«کره شمالی»! آیا نمی دانند که با چنین کاری، افزون بر دیگر نادرستی های نهفته در آن، بخش چنگ اندازی شده ی شبه جزیره کره از سوی «یانکی ها» را نیز خواه ناخواه برسمیت می شناسند؟! می پندارم که نیک می دانند و زمینه های چنین اشتباهاتی نیز، تنبلی یا خستگی سرانگشتان نیست تا دو واژه کم تر نوشته، بیش تر بیاسایند؛ تنبلی مغزی برخاسته از خاستگاه طبقاتی روشنفکرانی باندباز است که در حزب روزبه و سیامک لانه گزیده و آن را سر تا پا آلوده اند؛ همراه با گونه ای لجبازی کودکانه که نمودهای آن در باندهای بیرون رانده شده از سوی باندهای درون نیز به همان اندازه چشمگیر است.

اگر از نمونه ی نخست درگذرم که در آن زمینه نیز می بایستی پیشتاز بود و شوربختانه چنین نیست، نمونه ی دوم را می توان باز هم پی گرفت و نمونه های کوچک و بزرگ دیگری از آن تنبلی مغزی را نشانه رفت. آن را دانسته و آگاهانه اشاره نمودم تا شاید از روی پدیده هایی اینچنین بتوان به ماهیت و هسته ی بنیادین ناتوانی ها که تنها سویه ی پراتیک را دربرنمی گیرد، دست یافت؛ شاید برای آن ها که از تحلیل روندهای کلی تر و همه سویه تر وامی مانند و توان دیدن چشم اندازها، دستِکم اندازه ای بیش از درازای بینی خود را نیز از دست داده اند، چنین راهی، کمکی باشد تا از به هم پیوند دادن این و آن «جزء» به «کل» دست یابند؛ گرچه، امیدی چندان به این نیز ندارم!

... و او که چون بُتی، لال و بی زبان از بالای دیوار به پیروان خود در زیر می نگرد، آیا جرعه ای از آن اقیانوس بزرگ «مارکسیسم ـ لنینیسم»*، آشامیده بود؟

ب. الف. بزرگمهر    هفتم امرداد ماه ۱۳۹۳

* گفته ی خود او که همچنان در گوشم زنگ می زند، چنین است:
«مارکسیسم ـ لنینیسم، همچون اقیانوسی بزرگ است ...» 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!