کارشان به جایی رسیده که تا بالای
هرم «ولایتِ سراپا گند و پلشتی»، هر یک، دیگری را با برنام های ساخته و پرداخته ای
چون: «فتنه»، «ناخودی»، «ناباب»، «ضد ولایت» و «منافق» به کاری ناشایست متهم می
کند و شگفتا که هیچکدام نیز همه ی آنچه در دل نهفته دارد را بر زبان نمی آورد؛
زبانی پوشیده که مبادا «عوام النّاس» از آن بویی ببرند.
این یکی در گفتگو با هفته نامه
ای از آن میان می گوید:
«... میدانیم وقتی آدم
نابابی است، جلوی او می ایستیم. یک کسی را از این هایی که هنوز هم عضو مجلس خبرگان
است، آقایان اعضاء خبرگان تصمیم گرفتند، کنارش بگذارند. ممکن است ما هم اگر این دفعه
بخواهد او عضو شود، جلوی او بایستیم. چون تنها شرایط خبرگان ”علمیت“ نیست. هم علمیت
است، هم انقلابی بودن هست.» (آیتالله محمد مومن در گفتگو با «هفتهنامه ۹
دی»، برگرفته از «تارنگاشت مشرق»، ۲۹ تیر ماه ۱۳۹۳)
از کدام علمیت سخن می گوید؟!
کدام انقلابیگری را به دیده گرفته است؟ چه کسی وی را در جایگاه بازشناسی دیگری به
عنوانِ «ناباب»، «دانشمند» یا «انقلابی» نهاده است؟ خود وی از زیر کدام بُتّه
بیرون آمده است؟ آیا آن رهبر نادان و نابکار را نمونه ای از آدمی انقلابی بشمار
آورده است؟
آن روز را به پندار می آورم که
هر تنی چند، گریبان تنی چند «ناخودی» و «ناباب» و «فتنه انگیز» دیگر را گرفته و در آن کشاکش،
چنان گرد و خاکی به هوا برخیزد که حتی خدای شان نیز خر از خر بازنشناسد!
مات می مانی چه بگویی!
ب. الف. بزرگمهر دوم امرداد ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر