«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مرداد ۱۲, یکشنبه

کبوتر صلحی با منقار عقابی و نگاهی خیره سرانه بر ویرانه های سرزمینی تیره و تار ...


پسر جوانی است. پیش تر هم طرحی زیبا کشیده بود یا به هر رو به دیده ی من چنین آمد. هنگامی که آدم در زمینه ای ویژه کار نباشد، ناچار است خوددارتر باشد. این نقاشی اش را نیز بسیار پسندیدم؛ نه تنها از این سویه که به فن آوری و چگونگی کشیدن آن برمی گردد (فُرم) که بویژه درونمایه و هماهنگی میان آن با «فُرم» تا آنجایی که من سر در می آورم؛ ولی سردر آوردن یا نیاوردن به یکسو، خوش آمدن از چیزی یا برعکس آن، در بیش تر موردها دست خودِ آدم نیست؛ دست دیگری است که آن درون، جایی لانه کرده است ...

برایش نوشته و از وی پرسیده بودم:
بسیار بسیار زیباست! نوک کبوتر دانسته عقابی شده؟ و آن پشت هم خورشید و  ابرهای سیاه است و هم کودکی جان داده. درست می بینم؟

به زبان «فارگیلیش» پاسخ می دهد:
wow! merc alan avalin nafari hastid k injori behem nazar dade. are dorste hame chi

دوباره برایش نوشته ام:
می خواهم نقاشی ترا با نام خودت (امیرمحمد) هم در تارنگاشتم و هم در گوگل پلاس با توضیحات بالا درج کنم. اجازه هست؟ و اگه هست، نام نقاشی ات را چه می گذاری یا می خواهی خودم نامی برایش برگزینم؟ اگر توضیح دیگری هم داری بده تا در زیرش درج کنم. بسیار با استعدادی؛ گرچه من ویژه کار در این رشته نیستم و سررشته ی زیادی هم ندارم؛ ولی بسیار زیبا و خطوط نیرومند و زنده و گویاست. با آدم حرف می زنه. موفق باشی و باید کار کنی بسیار بسیار بسیار.

پاسخ موافق می دهد و نامگذاری آن را نیز بر دوش خودم می گذارد! اکنون باید بکوشم نامی درخور آن که هم احساس هنرمند و هم برداشت خودم از آن را دربرداشته باشد، برگزینم. کار دشواری از آب در آمد:
«کبوتر صلحی با منقار عقابی و نگاهی خیره سرانه بر ویرانه های سرزمینی تیره و تار که خورشید زندگی کودکانش برنیامده به تیرگی می گراید و فرو می میرد!»

ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ امرداد ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!