برایش نوشته و از وی پرسیده بودم:
بسیار بسیار زیباست! نوک کبوتر دانسته عقابی شده؟ و آن
پشت هم خورشید و ابرهای سیاه است و هم
کودکی جان داده. درست می بینم؟
به زبان «فارگیلیش» پاسخ می دهد:
wow! merc alan avalin nafari hastid k injori
behem nazar dade. are dorste hame chi
دوباره برایش نوشته ام:
می خواهم نقاشی ترا با نام خودت (امیرمحمد) هم در تارنگاشتم و هم در گوگل پلاس با توضیحات بالا درج کنم. اجازه هست؟ و اگه هست، نام نقاشی ات را چه می گذاری یا می خواهی خودم نامی برایش برگزینم؟ اگر توضیح دیگری هم داری بده تا در زیرش درج کنم. بسیار با استعدادی؛ گرچه من ویژه کار در این رشته نیستم و سررشته ی زیادی هم ندارم؛ ولی بسیار زیبا و خطوط نیرومند و زنده و گویاست. با آدم حرف می زنه. موفق باشی و باید کار کنی بسیار بسیار بسیار.
می خواهم نقاشی ترا با نام خودت (امیرمحمد) هم در تارنگاشتم و هم در گوگل پلاس با توضیحات بالا درج کنم. اجازه هست؟ و اگه هست، نام نقاشی ات را چه می گذاری یا می خواهی خودم نامی برایش برگزینم؟ اگر توضیح دیگری هم داری بده تا در زیرش درج کنم. بسیار با استعدادی؛ گرچه من ویژه کار در این رشته نیستم و سررشته ی زیادی هم ندارم؛ ولی بسیار زیبا و خطوط نیرومند و زنده و گویاست. با آدم حرف می زنه. موفق باشی و باید کار کنی بسیار بسیار بسیار.
پاسخ موافق می دهد و نامگذاری آن را نیز بر دوش خودم می
گذارد! اکنون باید بکوشم نامی درخور آن که هم احساس هنرمند و هم برداشت خودم از آن
را دربرداشته باشد، برگزینم. کار دشواری از آب در آمد:
«کبوتر صلحی با منقار
عقابی و نگاهی خیره سرانه بر ویرانه های سرزمینی تیره و تار که خورشید زندگی کودکانش برنیامده به تیرگی می گراید و فرو می میرد!»
ب. الف. بزرگمهر
۱۲ امرداد ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر