گر به گلگشت چمن می روی از من یاد آر
زین گرفتار قفس ای گل گلشن یاد آر
زانکه یک عمر به پاداش وفاداری برد
لاله ی حسرت ازین باغ به دامن یاد آر
هر زمان برق نگاهت زند آتش به دلی
ای گل ناز ازین سوخته خرمن یاد آر
چون هلالم سر شوریده به زانوی غم است
از شب تارِ من ای کوکبِ روشن یاد آر
ای که بی لاله ی داغ تو بهارم نشکفت
گر به گلگشت چمن می روی از من یاد آر
شفیعی کدکنی
در متن سروده، «زان که» را که نمی دانم آیا خود سراینده آن را اینگونه بکار برده یا دیگران چنین نوشته اند، سرهم نموده ام که از دید من، در اینجا درست تر است؛ گزینش برنام از متن سروده نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر