«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

زن آن كسی است كه مرد نيست ... باور نمی کنی؟! اگر مردی بیا تا نشانت بدهم!


حمیده طائب دختر حجه‌الاسلام طائب (از اعضای بلندپایه سپاه) است. حمیده طائب در سال ۸۵ از «دانشگاه غیرانتفاعی سوره» گواهی مدیریت فرهنگی گرفت، جُستار پایان‌نامه ی کارشناسی او «مدیریت فرهنگی از دیدگاه مقام معظم رهبری» بود.

نام حمیده طائب در سیاهه ی بورسیه‌های غیرقانونی در دولت دهم نیز دیده می‌شود. او بدون داشتن شرایط بایسته، بورس «کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس» در رشته ی «مطالعات فرهنگی» را دریافت نموده بود (ردیف ۱۵۵ در سیاهه ی به بیرون درز کرده!)؛ ولی، سرانجام از «دانشگاه علامه طباطبایی» گواهی کارشناسی ارشد با پایان‌نامه ی «مولفه‌های فرهنگ از دیدگاه امام خمینی و مقام معظم رهبری»  گرفته است.

خانم طائب با گواهی کارشناسی و کارشناسی ارشد پژوهش های فرهنگی، در میزگرد دانشجویی «مسئله زنان، چیستی و چرایی و ضرورت تشكیل اتاق فكر دانشجویی درباره مسائل زنان» در تعریف مانش «زن» گفته بود:
«دو تعریف از زن از نظر من مطرح است و آن این است كه زن آن كسی است كه مرد نیست و یا زن كسی از جنس های انسانی است. البته این دو تعریف منافاتی با هم ندارند، چرا كه در هر دو تعریف زن به عنوان یك انسان مد نظر است ولی در شناخت تفاوت زن و مرد به عنوان انسان در بعضی مواقع مشكلاتی پیش می آید.به اعتقاد من، نگاه تكمیلی به زن این است كه زن انسانی است كه مرد نیست.» برگرفته از «کانون اندیشه جوان»،۱۰ شهریور ۸۸)

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی ها نیز از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

اگر جای اداره کننده یا پرسشگر در آن «میز گرد» بودم، شاید از وی می پرسیدم:
بر بنیاد تعریف شما از زن و چالش هایی که در راه شناخت تفاوت زن و مرد هست، چگونه سخن شما را باور کنیم؟

شاید وادار می شد که چنین چیزی بگوید:
«باور نمی کنید؟! بیایید تا نشان تان بدهم! ولی تنها ...» 

 ب. الف. بزرگمهر    ۲۸ امرداد ماه ۱۳۹۳
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!