می نویسد:
قبلا ناظمای مدرسه با ترکه و خط
کش توی دستشون شناخته می شدن الان با "چیز" دیگه شون!
بچه ها – گلای نوبهار زندگی!!!-
اولین نفر که زیر پاش ، تر شده!
مرد قصه آبپاش، لای هر دوپاش!
آب داده پشت بچه هاش، تر شده
آب داده سیل برده نوگلارو، خب!
سطح زیری شکم مهم تره، همین!
صادارات نفت و واردات ممتد ِ
آلت تجاوز از بلاد کفر، - چین! -
گرچه توی فکر بچه های مدرسه
غزه است و جیغ و داعش و گلوله
هاست؛
مرد قصه دوست داره سرخوشی کنه
هرّ و کرّ آب توی گوش لوله هاست!!!
مرد قصه آبپاش ِ لای هر دوپاش
آخرین امید بودنو دریده بود
پیف ! پیف! بوی گند اعتماد... پیف!
باز هم کلاغ کون دریده ریده بود!!!
...
..
.
اشرف غریب غم پرست، خسته است
کاشکی یه شعر خوب شم پر از شما
گورمو برم دوباره گم کنم خلاص شید
دوستان خوب! با تشکر از شما
اشرف گیلانی
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب.
الف. بزرگمهر
پی نوشت:
خاستگاه آن بوی گند، این اندیشه ی پلید که هم چیز از شکم
آغاز و به زیر شکم فرجام می یابد و قوزک پای "ضعیفه" احساس بوزینه را
آنچنان برمی انگیزاند که از خود بیخود می شود و هر تبهکاری زیر پوستین اسلام کذایی
پنهان می شود، آری آن خاستگاه را باید یکبار برای همیشه از ایران کند و سوزاند
بگونه ای که هیچ نشانه ای از این «شجره خبیثه» برحای نماند.
آن ها هستند که باید گورشان را گم کنند؛ نه شما!
ب. الف. بزرگمهر ۱۵ امرداد ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر