از زبان شنگولِ منگولی، چرخنده چون گِردکان بر گنبدی، آورده است:
«فقط خداست که
از او نمیپرسند که چرا کردی؟ چگونه کردی؟ چون کردی؟ اگر سخن روحانیون را هم
بدون دلیل پذیرفتیم، در واقع روحانیپرست شدهایم.
من بارها گفتهام که این آیه قرآن آیه خیلی مهم و آموزندهای
است. اتفاقاً جالب است که نظیر این آیه در متن «مهابهارات» درآئین هندو هم آمده
است؛ ولی آنجا به صورت تاریخی نقل نشده؛ قرآن به صورت تاریخی گفته است:
«اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دونالله» یعنی یهودیان
و مسیحیان، روحانیون خود را علاوه بر خدا میپرستیدند.
یکی از صحابه امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) [شک از بنده
است] از امام میپرسد:
آیا واقعاً علماء یهود از آنها میخواستند که شما ما را
بپرستید؟
امام در جواب میگویند:
«لاوالله» نه به خدا سوگند! نه عالمان دینیشان میگفتند،
ما را غیر از خدا بپرستید و نه اگر چنین میگفتند، مردم قبول میکردند.
آنگاه صحابه میپرسد:
پس چرا قرآن چنین میگوید؟
امام در جواب میگویند: اینها معاملهای را که انسان با
خدا باید انجام دهد با علمای دینشان میکردند. تنها خداست که باید سخنانش را
بلادلیل پذیرفت. و شما سخن هر کسی را بلادلیل بپذیرید، او را پرستیدهاید.
تعبدگرایی به این صورت شرک است. بتپرستی است. ما حق نداریم غیر از خدای متعال
سخن کس دیگری را بلادلیل قبول کنیم. تنها خداست که:
«لایسئل عمایفعل» تعبیر «و هم یسئلون». فقط خداست که از
او نمیپرسند که چرا کردی؟ چگونه کردی؟ چون کردی؟ اگر سخن روحانیون را هم بدون دلیل
پذیرفتیم در واقع روحانیپرست شدهایم.»
از «گوگل پلاس» با ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب؛
برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
پی نوشت:
نه جانم! ما سخن خدا را نیز
چنانچه بی منطق باشد، نخواهیم پذیرفت! و "چیز"ی که کسی تاکنون رویش را
ندیده یا صدایش را نشنیده و جنبشی نیز تاکنون از وی سر نزده، نخست باید در پایوری (اثبات)
هستی خود، دلیل هایی بسنده به میان آورد و ما همین جا به او، خدایی که در ناکجاآبادی
به نام «عرش اعلا»، جای گرفته و از مدت ها پیش تعطیلات آخر هفته خود را می گذراند
و شاید به همین دلیل به کسی پاسخ نمی دهد*، رُک و
پوست کنده می گوییم:
پرستش هر چیزی از بُت چوبی و گِلی
و کانگورو و گوساله گرفته تا «روح القُدُس» و خدا و الله، حتا اگر در «آسمان هفتم» جای گرفته و براستی، هستی
نیز داشته باشد، تنها نشانه ی نادانی است؛ زیرا برای چنین کاری که در دین ها و آیین
های گوناگون با سرخم کردن و زمین و مُهر بوسیدن یا خود را بسان خزندگان به روی خاک
کشیدن یا در برابر عروسک مادر به خطایِ گِلی یا فلزی روی دیوار یا تاقچه که بند را
به آب داده و آبستنی اش را به گردن خدا می اندازد، زانو زدن و صلیب کشیدن و بسیاری
کارهای شگفت انگیز و گاه آزارنده ی دیگر همراه و نهادینه شده، هیچگونه انگیزه و
دلیل منطقی، نه از سوی خدای ساخته و پرداخته ی پندار آدمی و نه از سوی «بزرگ نشانه»
(آیت الله العظمی) هایش در هیچ دین و آیینی به میان نیامده است.
نه جانم! آدمی نیازمند یافتنِ
خویشتن خود در پیوند با دیگر آدمیان با هرگونه باور یا اندیشه دین باورانه یا دین
ناباورانه ای بی آزاری است تا دست در دست دیگران، بی هیچ پراکندگی و گسیختگی که
سود آن تنها به جیب بهره کشانِ جهان می رود و از همین رو در آفرینش پراکندگی و جنگ
و ستیز و گسستگی میان مردم در همه جا می کوشند، برای برپایی جامعه ای دادگرانه در
پهنه ی جهان که در آن آدمی گرگِ آدمی نباشد، بکوشد؛ تنها در چنان شرایطی است که
آدمی چه در یکتایی خود و چه در یگانگی با سایر آدمیان خوشبخت خواهد بود؛ تنها در
چنان شرایطی است که تاریخ راستین آدمی آغاز می شود و همه ی تاریخ کنونی و پیش از
آن به «پیش از تاریخ» خواهد پیوست. اگر خود را براستی آدم می پنداریم، برای چنین
جامعه ای بکوشیم!
ب. الف. بزرگمهر ۱۸ امرداد ماه ۱۳۹۳
* خدا جهان را در
شش روز آفرید و روز هفتم به آسایش خویش پرداخت! (از کتاب های آسمانی ریسمانی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر