نوشته ای است انتقادی با برنام «چند گزاره درباره دیدار دانشجویان با رهبری» که فرازهایی از آن را در اینجا می آورم. متن کاملِ آن که ناچار به ویرایش همه سویه ی آن شده و از همین رو، مدتی نیمه کاره برجای مانده بود را زیر این فرازها می یابید؛ ولی، پیش از آن، تنها یک نکته ی بایسته که نمی توان از کنارش آسوده گذشت و چیزی در آن باره ننوشت. «آقآ» در یکی از این نشست ها گویا چنین فرموده اند:
«من استالین نیستم که بنشینم یک سری حرف بزنم،
بعد یک عدهای را بیاورم بنشینند، آنها را تئوریزه کنند.»
در این که «آقا»، «آقا»ست و «استالین» نیست و «استالین»
هم دستاری ۱۲ ـ ۱۳ متری به دور سرش نمی بست که خدای نکرده با این «آقا» (یا
«آقا»یی دیگر) عوضی گرفته شود، کم ترین گمانی نیست؛ از آن مهم تر، عملکردشان است
که بدون بزرگنمایی شخصیت این یا آن که کاری نادرست و ناشایست از دیدگاه علمی است و
نقش تاریخی توده های مردم و در اینجا پرافتخارترین حزب کمونیست جهان از آغاز
پیدایش اندیشه های کمونیستی تاکنون: «حزب بلشویک روسیه شوروی» و سپس دنباله ی آن تا
دوره ی مشخصی: «حزب کمونیست اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» را نادیده یا
کمرنگ می کند، باید گفت:
این «آقا» کجا و آن کمونیست پایدار و استوار و رویهمرفته
آگاه کجا؟!
برای آنکه از خود که عاشق دلخسته ی «استالین»* نیز نیستم، چیزی نیفزایم، گفته ی چرچیل، یکی از
دشمنان خونی سوسیالیسم و کمونیسم را بازگو می کنم که درباره ی وی با لحنی احترام
آمیز (از روی ناچاری) گفته بود:
«استالین، روسیه را با خیش بدست گرفت و با بمب اتم بدست سپرد»!
اگر چرچیل زنده بود، درباره ی «آقا»ی ما چه می گفت؟ بگمان
بسیار، چیزی در این مایه:
«کشوری بزرگ با فرهنگ
درخشان باستانی را بدست گرفت و مشتی بوزینه پرورش داد که به فرموده وی، جای دوست و
دشمن نشان دهند»! و شاید، در حالی که پیبش را چاق می کرد و غبغب بزرگش نیز با برجستگی
بیش تری خودنمایی می کرد با نیشخندی می افزود:
«... خوشبختانه، ما در شمار دوستان شان هستیم»!
ب. الف. بزرگمهر ۲۱ امرداد ماه ۱۳۹۳
* برخی
ندانمکاری های آن دوران که در برابر کار سترگ انجام یافته برای ساختمان سوسیالیسم
در نخستین کشور زحمتکشان جهان، چندان بزرگ نیستند را نیز نیک می دانم و همه ی آن
را به پای استالین یا این و آن نمی گذارم! از دید کمونیست ها، شخصیت ها هر اندازه
بزرگ نیز باشند، سازندگان تاریخ نیستند؛ سازندگان تاریخ، توده های سترگ مردم
زحمتکش در همه جای جهان اند.
برجسته نمایی های متن، به جز آن ها که به رنگ قهوه ای است، از
آنِ نویسنده ی نوشتار است. ب. الف.
بزرگمهر
***
فرازهایی چند از نوشته
«آیا دانشجویان میتوانند پیش از اطلاع از موضع رهبری، موضعگیری کنند
و یا اینکه باید صبر کنند تا ولی فقیه نظر بدهد و بعد آنان خود را با ایشان هماهنگ
کنند» ... (که در واقع اجازه گرفتن برای جانماز پهن
کردن جلوتر از پیشنماز است).
«برای تخلیه هیجانات جوانی چه جایی بهتر از بسیج؟»
آنچه در دیدار سازمان های دانشجویی با رهبری خوانده میشود،
بگونه ای عمده متنهای احساساتی است با درونمایه ی جملات کلی و ایدئولوژیک از امام و رهبری درباره ی عدالت، دانشگاه، ولایت فقیه، جهان اسلام و
... که فراتر از «تازه
نمودن بیعت مطلق» نمیتواند باشد و در کردار نفی لزوم
پرسش از رهبری است.
این پرسش برای سازمان های فرا اصولگرا به این صورت خفیفتر
در میان نهاده است که «آیا دانشجویان میتوانند پیش از اطلاع از موضع رهبری، موضعگیری
کنند و یا اینکه باید صبر کنند تا ولی فقیه نظر بدهد و بعد آنان خود را با ایشان
هماهنگ کنند». و البته منظور آنان در مقطع کنونی آنست که آیا بهرغم پشتیبانی
رهبری از دولت و گروه گفتگوکننده ی هستهای، دانشجویان میتوانند انتقادات تندی به
آنان داشته باشند یا نه (که در واقع کسب اجازه برای جانماز پهن کردن جلوتر از
پیشنماز است).
گویی دیدار دانشجویان با رهبری هم بیشتر برای آنست که
دانشجویان سخنان رهبری را بشنوند نه اینکه رهبری سخنان دانشجویان را.
به نظر میرسد نمایندگان سازمان ها هم بیشتر برای نمایش تازه نمودن بیعت سازمان های خود با رهبری و با نظام در آن دیدار حاضر میشوند تا برای بازتاب خواست های دانشجویان (که در واقع هیج کدام از این سازمان ها که عمدتاً ساختهی دولتها و برساختهی حاکمیت اند، بازتاب تودههای دانشجو نیستند).
به نظر میرسد نمایندگان سازمان ها هم بیشتر برای نمایش تازه نمودن بیعت سازمان های خود با رهبری و با نظام در آن دیدار حاضر میشوند تا برای بازتاب خواست های دانشجویان (که در واقع هیج کدام از این سازمان ها که عمدتاً ساختهی دولتها و برساختهی حاکمیت اند، بازتاب تودههای دانشجو نیستند).
از سوی دیگر به نظر میرسد نمایندگان سازمان ها هم
بیشتر برای نمایش تازه نمودن بیعت سازمان های خود با رهبری و با نظام در آن دیدار
حاضر میشوند تا برای بازتاب خواست های دانشجویان (که در واقع هیج کدام از این
سازمان ها که عمدتاً ساختهی دولتها و برساختهی حاکمیت اند، بازتاب تودههای
دانشجو نیستند).
اینجاست که عطف به جمله رهبری در دیدار امسال مبنی بر اینکه «هیچگاه نباید از جریان مخالف تعجب و وحشت کرد و یا خشمگین شد بلکه باید با تقویت مبانی و استحکام موضع، وارد رقابت گفتمانی شد و دیدگاه مخالف را تحمل کرد.» این پرسش در میان نهاده میشود که پس چرا حاکمیت با تلاش برای ایجاد پراکندگی در سازمانی همچون دفتر تحکیم وحدت (طیف شیراز) این واپسین برجای مانده ی دفتر تحکیم وحدت را هم به آلت دست جریانات اصولگرا بدل کرده، به نحوی که هیچ سازمان منتقدی برون از دایره اصولگرایان در این دیدار حاضر نباشد؟
نتیجه اینکه دیدار رهبری تنها بختی کوتاه برای بیرون ریختن هیجانات دانشجویان اصولگرا است
پرسش های تکراری و جملات غیرانتقادی، عمده وقت دیدار
دانشجویان با رهبری را میگیرد و حرف تازهای در میان نهاده نمیشود. گویی که
دیدار دانشجویان با رهبری هم بیشتر برای آن است که دانشجویان، سخنان رهبری را
بشنوند؛ نه اینکه رهبری سخنان دانشجویان را.
نمایندگان سازمان ها بیشتر برای نمایش تازه نمودن بیعت
سازمان های خود با رهبری و با نظام در آن دیدار حاضر میشوند تا برای بازتاب خواست
های دانشجویان (که در واقع هیجکدام از این سازمان ها که بگونه ای عمده ساختهی
دولتها و حاکمیت اند، بازتاب [دیدگاه های] تودههای دانشجو نیستند).
بازگشت به جمله ی رهبری در دیدار امسال درباره ی اینکه «هیچگاه
نباید از جریان مخالف تعجب و وحشت کرد و یا خشمگین شد بلکه باید با تقویت
مبانی و استحکام موضع، وارد رقابت گفتمانی شد و دیدگاه مخالف را تحمل کرد.»
این پرسش را به میان می آورد که چرا حاکمیت با تلاش برای ایجاد پراکندگی در سازمانی
چون «دفتر تحکیم وحدت» (طیف شیراز) این واپسین برجای مانده ی «دفتر تحکیم وحدت» را
نیز به ابزار دست جریانات اصولگرا دگردیسه نموده، بگونه ای که هیچ سازمان منتقدی برون
از دایره ی اصولگرایان در این دیدار حاضر نباشد؟
***
چند گزاره درباره دیدار دانشجویان با رهبری
خواندن متن کامل گزارشهای دیدار دانشجویان با رهبری (دربرگیرنده
ی متن سخنان رهبری در تارنگاشت رسمی و نیز متن کامل سازمان ها در تارنگاشت خودشان)
برون از شکیبایی من است؛ اما دور از ذهن میدانم پرسشی برون از چارچوب پرسشهای پیشین
در میان نهاده شده باشد. بنابراین،
بنا به تجربه ی دو بار حضور در آن دیدارها (که به دلیل چهره ی غیر حزباللهی ام
در کانون توجه دوربین صدا و سیمایی قرار گرفته بودم که میکوشند نشان دهند همه
جوان ها دل در گرو عشق و پیروی مطلق از رهبری دارند)، گزارههای زیر به ذهنم میرسد
(که پارهای از سخنان در میان نهاده شده در دیدار امسال و سال های گذشته را که
پراکنده دیدهام، موید آن میدانم).
آفرین سرایی (مداحی) دانشجویان
آفرین سرایی (مداحی) دانشجویان
ـ آنچه در دیدار سازمان های دانشجویی با رهبری خوانده میشود، بگونه ای عمده متنهای احساساتی است با درونمایه ی جملات کلی و ایدئولوژیک از امام و رهبری درباره ی عدالت، دانشگاه، ولایت فقیه، جهان اسلام و ... که فراتر از «تازه نمودن بیعت مطلق» نمیتواند باشد و در کردار نفی بایستگی پرسش از رهبری است؛
ـ به جز موردهای استثنایی از «دفتر تحکیم وحدت» («طیف
شیراز» که از نظر ما کنشگران پیشین و دوستان کنشگر کنونی در انجمنهای اسلامی، یک ساختار
راستگراست که همچون طیف ملی ـ مذهبی به نام «علامه» فروپاشانده شده) در سال هایی چون
۹۱، «انجمن اسلامی دانشگاه تهران» (در دیدارهای سال ۸۹ و ۹۲) و «جنبش عدالتخواه»(به
عنوان نمونه در سال ۸۶) همه متن های خوانده شده سراسر آفرین سرایی است.
ـ برخی سازمان های دانشجویی در خودنمایی و آفرین سرایی
رهبری و انتقاد از کسانی که از دیدایشان «ضدولایت فقیه» هستند، گزافه گویی بیش از اندازه
میکنند که این کار ایشان گاهی مورد انتقاد رهبری قرار میگیرد. (جمله ایشان در
دیدار سال ۹۱ هم که البته در رسانه ملی و تارنگاشت رسمی ایشان بازتاب نیافت،
گویای همین نکته است:
من استالین نیستم که بنشینم یک سری حرف بزنم بعد یک عدهای را بیاورم بنشینند آنها را تئوریزه کنند.)
خاموشی رهبری
من استالین نیستم که بنشینم یک سری حرف بزنم بعد یک عدهای را بیاورم بنشینند آنها را تئوریزه کنند.)
خاموشی رهبری
ـ گاهی برخی سازمان ها متن های فرا احساسی و ریشه ای (رادیکالی) می خوانند با این درونمایه که برخی در دولت، دل رهبری را خون کردهاند و ما همصدا با رهبری چنین و چنان خواهیم کرد. تجربه نشان داده که رهبری به این گونه متنها ـ چه آن هنگام که سه گوش «مشایی ـ رحیمی ـ کردان» را در برابر رهبری کوبیدند و چه امروز که گروه گفتگوکننده ی هستهای را خوار و کوچک میکنند ـ ارزش نمیدهد و گاه با انتقاد آنها را دعوت به همراهی و منطق میکند. (جمله ی ایشان در دیدار کنونی هم گویای همین نکته است:
«البته روحیه مطالبه گری و انتقاد در میان دانشجویان باید همراه با رعایت اخلاق و انصاف و حدود شرعی و پرهیز از بیان مطالبی باشد که به آن علم و یقین وجود ندارد.»)
ـ گاهی برخی سازمان ها («طیف شیراز دفتر تحکیم» یا «انجمن
تهران») جُستارهایی چون کوی دانشگاه و فاجعه کهریزک را در میان می نهند و خواستار شتاب بخشیدن در برخورد با پدیدآورندگان این تبهکاری
ها و دلجویی از دانشجویان میشوند. رهبری این انتقادات را
هم جدی نمیگیرند و گاه پاسخ ایشان واگذاری جُستار به جُستارهای دیگر چون فتنه است. (جمله ایشان در پاسخ به پرسش انجمن تهران در دیدار سال گذشته گویای همین
جُستار است:
«من خواهش ميكنماگر
چنانچه جُستارهای سال ۸۸ را طرح ميكنيد، مسئلهى
اصلى و عمده را در اين قضايا مورد نظر و در مدّ نگاهتان قرار دهيد...)»
ـ گاهی برخی سازمان ها (جنش عدالتخواه) جُستارهایی را زیر پرچم عدالت خواهی در میان می نهند که تبهکاری های اقتصادی، سیاستهای لیبرال اقتصادی (به عنوان نمونه سیاستهای اصل ۴۴ که مورد پشتیبانی شدید ایشان است) و یا بازرسی ناپذیری نهادهای حاکمیتی (چون بنیاد مستضعفان، سپاه پاسداران، آستان قدس و ...) است. رهبری، ادعای لیبرال بودن اقتصاد را نمیپذیرند؛ اما انتقاد به سیاستهای ویژه ی رهبری، چون سیاستهای اصل ۴۴ را به آرش ناهمتایی با ولایت فقیه نمیدانند (در پاسخ به پرسش سال ۸۶ جنبش) و البته انتقاد از نهادهای حاکمیتی را خاموش میگذارند و پاسخ نمیدهند.
ـ مهمترین پرسشی که از دیدار سال ۷۶ (اولین دیدار پس از پدیداری دولت اصلاحات) دانشجویان با رهبری تاکنون در ذهن دانشجویان در میان نهاده و گاه از زبان نمایندگان سازمان های دانشجویی بیان شده، درباره ی امکان یا خودداری «انتقاد از رهبری» است. این پرسش برای سازمان های فرا اصولگرا به این صورت نرم تر در میان نهاده شده است که «آیا دانشجویان میتوانند پیش از اطلاع از موضع رهبری، موضعگیری کنند و یا اینکه باید صبر کنند تا ولی فقیه نظر بدهد و بعد آنان خود را با ایشان هماهنگ کنند». و البته منظور آنان در مقطع کنونی آنست که آیا با وجود پشتیبانی رهبری از دولت و گروه گفتگوکننده ی هستهای، دانشجویان میتوانند انتقادات تندی به آنان داشته باشند یا نه (که در واقع اجازه گرفتن برای جانماز پهن کردن جلوتر از پیشنماز است). پاسخ رهبری به این پرسش تکراری را در سال ۸۶ به روشنی شنیدهایم و البته این بار هم تکرار شده است. (جملات ایشان در دیدار کنونی هم گویای همین جُستار است:
«نباید اینگونه تصور شود که همه باید منتظر بمانند تا رهبری، ابتدا موضع خود را درباره یک شخص و یا یک سیاست اتخاذ کند و بقیه بر همان اساس موضعگیری کنند ... این روش، کارها را قفل خواهد کرد. رهبری وظایفی دارد که به توفیق الهی آنها را انجام خواهد داد؛ اما دانشجویان هم وظایفی دارند که باید با معیار تقوا و با در نظر گرفتن شرایط صحنه، آنها را انجام دهند. البته اگر در زمینهای نظری از جانب رهبری بیان شود، ممکن است این نظر در تشخیص کسانی که به رهبری حسن ظن دارند، مؤثر باشد اما این به معنای ساقط شدن نظر دیگران نیست»).
هر سال همچون پارسال
«من خواهش ميكنم
ـ گاهی برخی سازمان ها (جنش عدالتخواه) جُستارهایی را زیر پرچم عدالت خواهی در میان می نهند که تبهکاری های اقتصادی، سیاستهای لیبرال اقتصادی (به عنوان نمونه سیاستهای اصل ۴۴ که مورد پشتیبانی شدید ایشان است) و یا بازرسی ناپذیری نهادهای حاکمیتی (چون بنیاد مستضعفان، سپاه پاسداران، آستان قدس و ...) است. رهبری، ادعای لیبرال بودن اقتصاد را نمیپذیرند؛ اما انتقاد به سیاستهای ویژه ی رهبری، چون سیاستهای اصل ۴۴ را به آرش ناهمتایی با ولایت فقیه نمیدانند (در پاسخ به پرسش سال ۸۶ جنبش) و البته انتقاد از نهادهای حاکمیتی را خاموش میگذارند و پاسخ نمیدهند.
ـ مهمترین پرسشی که از دیدار سال ۷۶ (اولین دیدار پس از پدیداری دولت اصلاحات) دانشجویان با رهبری تاکنون در ذهن دانشجویان در میان نهاده و گاه از زبان نمایندگان سازمان های دانشجویی بیان شده، درباره ی امکان یا خودداری «انتقاد از رهبری» است. این پرسش برای سازمان های فرا اصولگرا به این صورت نرم تر در میان نهاده شده است که «آیا دانشجویان میتوانند پیش از اطلاع از موضع رهبری، موضعگیری کنند و یا اینکه باید صبر کنند تا ولی فقیه نظر بدهد و بعد آنان خود را با ایشان هماهنگ کنند». و البته منظور آنان در مقطع کنونی آنست که آیا با وجود پشتیبانی رهبری از دولت و گروه گفتگوکننده ی هستهای، دانشجویان میتوانند انتقادات تندی به آنان داشته باشند یا نه (که در واقع اجازه گرفتن برای جانماز پهن کردن جلوتر از پیشنماز است). پاسخ رهبری به این پرسش تکراری را در سال ۸۶ به روشنی شنیدهایم و البته این بار هم تکرار شده است. (جملات ایشان در دیدار کنونی هم گویای همین جُستار است:
«نباید اینگونه تصور شود که همه باید منتظر بمانند تا رهبری، ابتدا موضع خود را درباره یک شخص و یا یک سیاست اتخاذ کند و بقیه بر همان اساس موضعگیری کنند ... این روش، کارها را قفل خواهد کرد. رهبری وظایفی دارد که به توفیق الهی آنها را انجام خواهد داد؛ اما دانشجویان هم وظایفی دارند که باید با معیار تقوا و با در نظر گرفتن شرایط صحنه، آنها را انجام دهند. البته اگر در زمینهای نظری از جانب رهبری بیان شود، ممکن است این نظر در تشخیص کسانی که به رهبری حسن ظن دارند، مؤثر باشد اما این به معنای ساقط شدن نظر دیگران نیست»).
هر سال همچون پارسال
همچنان که سال گذشته نوشته بودم، «تشکل های
دانشجویی اصولگرا و مداح نظام و دولت کم نیستند. تشکلهایی که متنهای تند احساسی
و ایدئولوژیک مینویسند و میخوانند و نه تنها انتقادی به وضع موجود ندارند که بعضا
در راستای سرپوش گذاشتن به معضلات هم بر میآیند.»
در چنین شرایطی، پرسش های تکراری و جملات غیرانتقادی، عمده وقت دیدار دانشجویان با رهبری را میگیرد و حرف تازهای در میان نهاده نمیشود. گویی که دیدار دانشجویان با رهبری هم بیشتر برای آن است که دانشجویان، سخنان رهبری را بشنوند؛ نه اینکه رهبری سخنان دانشجویان را.
کدام سازمان، کدام دانشجو؟
از سوی دیگر چنین به دیده می آید که نمایندگان سازمان
ها بیشتر برای نمایش تازه نمودن بیعت سازمان های خود با رهبری و با نظام در آن
دیدار حاضر میشوند تا برای بازتاب خواست های دانشجویان (که در واقع هیجکدام
از این سازمان ها که بگونه ای عمده ساختهی دولتها و حاکمیت اند، بازتاب [دیدگاه
های] تودههای دانشجو نیستند).
اینجاست که بازگشت به جمله ی رهبری در دیدار امسال درباره ی اینکه «هیچگاه نباید از جریان مخالف تعجب و وحشت کرد و یا خشمگین شد بلکه باید با تقویت مبانی و استحکام موضع، وارد رقابت گفتمانی شد و دیدگاه مخالف را تحمل کرد.» این پرسش را به میان می آورد که چرا حاکمیت با تلاش برای ایجاد پراکندگی در سازمانی چون «دفتر تحکیم وحدت» (طیف شیراز) این واپسین برجای مانده ی «دفتر تحکیم وحدت» را نیز به ابزار دست جریانات اصولگرا دگردیسه نموده، بگونه ای که هیچ سازمان منتقدی برون از دایره ی اصولگرایان در این دیدار حاضر نباشد؟
در نتیجه، دیدار رهبری تنها بختی کوتاه برای بیرون
ریختن هیجانات دانشجویان اصولگرا است و اگر آن جمله رهبری را به یاد بیاوریم
که «برای تخلیه هیجانات جوانی چه جایی بهتر از بسیج؟» (نزدیک به
مضمون)، در این صورت دریافتن اینکه چرا جو جلسات دیدار رهبری با دانشجویان چیزی جدا
از دیدار با بسیجیان نیست، آسانتر خواهد بود.
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن، به جز آن ها که
به رنگ قهوه ای است، از آنِ نویسنده ی نوشتار است. ب. الف. بزرگمهر
پارسی و پاکیزه نویسی
* واژه
های «اگر» و «چنانچه هر دو به یک آرش است. به این ترتیب، نباید نوشت: اگرچنانچه
...
* بجای
واژه ی «مداحی» می توان آمیخته واژه ی پارسی «آفرین سرایی» را بکار برد
ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر