«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ شهریور ۲۹, شنبه

«اسلام ناب» و بند تنبان


از زبان فلسفه بافی فرصت طلب و عافیت جو به نام عبدالکریم سروش، گویا در سخنرانی تازه اش در لندن، چنین آورده است:
«اسلام ناب وجود ندارد»!

از «گوگل پلاس»

با خود می اندیشم:
از این پفیوز نباید پرسید پس آن «کاسه ی داغ تر از آش شدن» در برنامه های میزگرد تلویزیونی آغاز انقلاب را چگونه توجیه می کنی؟! در پاسخ، شاید پیش خود حتا بیندیشد: عقلم نمی رسید و اکنون عاقل تر شده و دریافته ام، «اسلام ناب» اگر هم هستی داشته، بیش از هرچیزی با بند تنبان آن پیامبر تازی هماوند بوده است! ولی، این نان به نرخ روز خور، هنوز آنچه در دل دارد را هم از ترس جان و هم از آجرشدن نان، بر زبان نمی راند ... آن ها که چنین فرومایه ای را بزرگ می کنند و برایش سخنرانی می گذارند نیز به اسلامی لیبرال منشانه سخت نیازمندند ...

ب. الف. بزرگمهر    ۲۹ شهریور ماه ۱۳۹۳
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!