«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مهر ۱۰, پنجشنبه

گفتم اِی نِی، تو چنین زار چرا می نالی؟


بِه خدا گُل زِ تو آموخت، شِکَر خَندیدن
به خدا که زِ تو آموخت، کَمَر بَندیدَن

به خدا چرخ همان دید، که من دیدَستَم
ور نه دیدی زِ چه بودیش، به سَر گَردیدَن

گفتم اِی نِی، تو چنین زار چرا می نالی؟
گفت خوردم دَمِ او، شرط بُوَد نالیدَن

گُفتم ای ماهِ نو، این جُملِه گُدازِ تو زِ چیست؟
گفت کاهِش دهدم فایده بالیدن

فایده زَفت شدن در کَمی و کاستَن است
از پی خرج بُوَد، مکسبه‌ها ورزیدن

پَرِ پروانه پِیِ درکِ تَفِ شَمع بُوَد
چونکه آن یافت، نخواهد پر و دَریازیدَن

در فَنا جلوه شَوَد، فایده ی هستی‌ها
پس نباید ز بلا گریه و درچغزیدن

پس خَمُش باش، همی‌خور زِ کمان‌هاش خَدَنگ
چون هُنَر در کمیّت، خواهد افزاییدن

مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی
 
تَف: حرارت، گرمی
دریازیدن: آهنگ کردن؛ و در اینجا «به آهنگ بلند شدن» است.
زَفت: آرش های گوناگون دارد؛ در اینجا به آرش تناوری و تناور شدن است.
درچغزیدن (چغزیدن): ناله و زاری کردن

از «گوگل پلاس». برنام را از متن سروده برگزیده ام و برخی توضیحات درباره ی آرش واژه ها نیز از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!