عربی به حج شد و پیش از دیگر مردم داخل خانه ی كعبه شد و به پرده ی كعبه آویخت و گفت:
بار خدایا! پیش از آنكه دیگران در رسند و زحمت افزایند
مرا بیامرز.
جاودانه عُبید زاکانی
برنام از آن من است. ب. الف.
بزرگمهر
پی نوشت:
ماجرای «آقایان» با «ریسمان الهی» نیز چنین چیزی است!
گرچه آن اندازه کوله بارشان سنگین و گناهان شان افزون و بیشمار است که ترسم آن ریسمان،
تاب سنگینی شان را نیاورده، پاره شود!
آنگاه شاید خدا چیزی در این مایه بگوید:
بارگاه ما از روز ازل ریسمان نداشت؛* بی جهت از ما آویزان نشوید! دیدار به روز
رستاخیز!
ب. الف. بزرگمهر ۱۲ مهر ماه ۱۳۹۳
* با
الهام از «خرِ ما از کُرّگی دُم نداشت!»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر