گوسفندان! عید قربان است
من عزادارم. شما خوبید؟!
در هجوم دشنه و دشنام
استرس دارم شما خوبید؟!
گوسفندان! کیف تان کوک است؟!
استرس دارید؟! باکی نیست
سر بریدن های پی در پی
این طرف ها تیغ پاکی نیست!
شعرهایم زخمی و خونین
شعرهایم درب داغان اند
خسته ام از گفتن اندوه
بغض ها هستند و پنهان اند
چشم ها قربانی وحشت
دست ها قربانی زنجیر
دور گردن هایمان یوغی ست
روی رویاهایمان شمشیر
گوسفندان! شهر خالی شد
از ته دنیا غم آوردم
خواستم از صلح بنویسم
دست هاتان را کم آوردم
در تمام شهر چرخاندند
تیغ های هرز جاکش را
با نگاهی خیس می خوانم
آخرین اخبار داعش را!
سر بریدن های پی در پی
پیش چشمم هست، بی رحمم؟!
گوسفندان! استرس دارید؟
حالتان را خوب می فهمم
.
.
.
هیچ راهی جز شکستن نیست
استخوان زندگی پوک است
بوسه ی قصاب مجانی ست
گوسفندان! کیف تان کوک است!
اشرف گیلانی
از «گوگل پلاس»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر