زیر برنام «ارتعاش کلام» نوشته است:
وقتی کلامی را جاری کردی، ارتعاشی می سازی
و ارتعاش تو موجی می سازد در دل مخاطب !
گاهی این موج می تواند ...
... کسی را به زیر برد
و ... گاه به اوج!
و ارتعاش تو موجی می سازد در دل مخاطب !
گاهی این موج می تواند ...
... کسی را به زیر برد
و ... گاه به اوج!
... نخستین کسی که به همراه این موج به بالا یا به پایین میرود، خود تو هستی !
مگذار موج کلامت تو را به سراشیبی سوق دهد ...
اگر نمی دانی، نگو !
اگر می دانی به بهترین شیوه بگو
اگر می دانی به بهترین شیوه بگو
!
... باید همواره زیباترین هایت را بر زبان آوری !
حتی به هنگامه ی خشم !
آنچه را که کلام تو جاری می کند . ..
همه ی آن چیزی است که تو در آن لحظه هستی!
حتی به هنگامه ی خشم !
آنچه را که کلام تو جاری می کند . ..
همه ی آن چیزی است که تو در آن لحظه هستی!
بگذار تا تنها خوبی هایت جاری شود ...
از انعکاس تیرگی ها بر آینه ی دل مخاطبت واهمه داشته باش . ..
چرا که این تیرگی ها گسترش می یابد ...
پس تو به نوبه ی خودت مگذار که جهان تیره و تار شود ...
همیشه زیباترین هایت را جاری کن ...
خاستگاه: «وایبر»
از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از
اینجانب؛ برنام را از متن آن برگزیده ام.
ب. الف. بزرگمهر
می نویسم:
ما خیلی دلمان می خواهد خوبی هایمان جاری شود؛ ولی بدی
ماجرا در آنجاست که بدی ها و خوبی هایمان، آنچنان به هم گره خورده اند که کلافی
سردرگم شده اند! هنگامی که این یکی جاری می شود، آن یکی هم همراه آن ناخواسته می آید؛
شاید دلیلش این باشد که ما هنوز در دوران آمیختگی تیرگی و روشنایی (انگاره ی مزدایی
ـ زرتشتی) زندگی می کنیم. این دوران که بگذرد، دیگر همه ی خوبی های ما به نور دگردیسه
شده و همه ی بدی های مان نیز روانه ی سیاهچاله های کهکشان خواهد شد و در نتیجه دیگر
چیزی برجای نخواهد ماند که جاری شود:
چه خوبی و چه بدی!
ب. الف. بزرگمهر ۲۳ مهر ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر