یادی از تواناترین نویسنده
ی جهان، رابیندرانات تاگور به این بهانه
نوشته است:
ميليون ها آدم توی این جهان هستند و همه شان می توانند بی
تو بسر برند؛ منِ بدبخت چرا نمی توانم؟!
از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از
اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
به شوخی و جدی برایش می نویسم:
خوب! برو هر جا که هست، پیدایش کن و همین ها را با کمی پیاز
داغ بیش تر به وی بگو! شاید دستی به سر و گوشت بکشد ...
اگر رابیندرانات تاگور زنده بود از وی خواهش می کردم نامه
یا نامه هایی، درست بسان آن نامه ها که از زبان یکی از دوستانش که سخت دلباخته ی
زنی شده بود و خواب و آرام نداشت، می نوشت و این یکی هم مانند آن یکی
(دوباره؟) با نامه های تاگور که می پنداشت، دوست تاگور آن ها را نوشته، دلباخته ی
حضرتعالی می شد!
... یا شاید هم توری است برای یافتن "حشره" ای
تازه در آن که سخت دست وبالش را بپیچی و همانجا آهسته تا واپسین دم مرگ، جان و
روانش را بخوری؟ ولی مراقب باش که زنبور نباشد!
پی نوشت:
سامرست موآم در کتاب بسیار ارزنده اش به نام «ده رمان
بزرگ جهان» (با برنام های دیگری نیز به پارسی برگردان شده است)، ده رمان و همراه
با آن ده داستان نویس بزرگ جهان را با نقد بسیار چشمگیری که تنها از دست کسی چون وی
برمی آید، نام برده است. تا جایی که به یاد دارم، تاگور در میان شان نیست. یا وی
را نمی شناخته یا دوره ی زندگی هر یک با دیگری همپوشی بایسته را نداشته است. به هر
رو، اگر از من که برخی رمان های آن ده رمان نویس بزرگ جهان را نیز خوانده ام،
بپرسند، تواناترین نویسنده میان نویسندگان جهان کیست، بی هیچ گمان و گفتگو، تاگور
را برمی گزینم.
ب. الف. بزرگمهر هشتم آذر ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر