چرا از درونمایه توافق ها سخنی در میان نیست؟
«یک نمونهی دیگر از ضعف
دشمن، قضیهی هستهای ایران است. آمریکا و کشورهای استعمارگر اروپایی دور هم جمع
شدند تا جمهوری اسلامی ایران را در قضیهی هستهای به زانو درآورند؛ اما نتوانستند
و در آینده نیز نخواهند توانست.»
از سخنان رهبر بیش از اندازه فرزانه در دیدار با شرکتکنندگان «کنگرهی
جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، چهارم آذر ماه ۱۳۹۳
«در ماههای قبل ما به پیشرفتهای
خوبی دست یافتیم ... برنامه هستهای ایران در سال گذشته با سرعت تمام در حال پیشرفت
بود و به سمت تولید پلوتونیوم که میتواند برای سلاح هسته ای به کار رود، میرفت.
اما امروز این روند متوقف شده و برنامه هستهای ایران به عقب بازگشته است. این
کشور طرح خود برای تولید اورانیوم بالای پنج درصد را متوقف کرده و پیشرفت پروژه
اراک نیز متوقف شده است ... یک سال پیش بازرسان هیچ دسترسی به مراکز حساس
ایران نداشتند، اما الان دارند. دسترسی به این مکانها لازم است و ایران تصمیم
گرفته این کار را انجام دهد و آژانس نیز تایید کرده که ایران به توافق مشترک عمل
کرده ... ما به جزئیات اشارهای
نخواهیم کرد، اما میگویم که وقتی درباره مسائل مهم به نتیجه رسیدیم، اکنون میتوانیم
مسائلی را بررسی کنیم که پیش از این نمیتوانستیم ... تحریمها
ماند و ایران نیز به تعهداتش عمل کرد. من نمیتوانم درباره جزئیات صحبت کنم و نمیتوانم
تایید کنم که اختلافات زیادی داریم. بله اختلافات
هست، اما اگر بخواهم که بگویم کجا هستیم، نمیتوانم. ما درباره جزئیات بحث نمیکنیم
... سانتریفیوژها نمیتواند به روند پیشین
بازگردد. احمق خواهیم بود اگر بخواهیم شرایط امروز
را ترک کنیم و به عقب برگردیم. ... ایران به تعهدات خود عمل کرد. ما نمیتوانیم
مسائل را به عموم بگوییم. خیلیها
نمیدانند چه میگویند، زیرا این موضوع بسیار حساسی است ... ما به ایران گفتهایم
که آمادگی داریم اگر به توافق برسیم، تحریمها را برخواهیم داشت، اما نمیتوانم
بگویم چه مقدار از این تحریمها برداشته میشود.»
از سخنان «جان کری»، وزیر امور خارجی «یانکی» ها پس از
اعلام پیگیری گفتگوهای به اصطلاح هسته ای تا تابستان سال آینده، سوم آذر ماه ۱۳۹۳
آیا نباید گوش آن رهبر دَبَنگ را گرفت و گفت:
به قراردادی ننگین تن دادی و نام آن را نرمش قهرمانانه
نهادی! بخشی از آن قرارداد را از ترس برانگیختگی و برآشفتگی نوده های مردم ایران،
زیر نام ریشخندآمیز «بسته شفاهی» پنهان کردی! مدتی دراز، سیاه بازی گفتگوهایی که
رویهمرفته جز بررسی شیوه های اجرایی «قرارداد ننگین ژنو» و باج دادن های جداگانه به روبهکان و شغالان پشت میز، بیش نبوده و نیست را پی گرفتی و آن
را در رسانه های مزدورت بگونه ای وانمودی که گویا «بچه های انقلاب» در برابر
«استکبار جهانی»، پایداری می کنند! هر بار با کاربرد واژه ها و عبارت هایی چون «خط
قرمز» که از دهان دیگران برگرفته و مانش بسیاری از آن ها را نیز درنمی یابی، برای
«استکبار جهانی» خط و نشان کشیدی و هر بار، «خط قرمز»هایت را ـ گاه بگونه ای بس
ریشخندآمیز ـ پاک کردند و «دایره» ی تازه ای برای تو و رژیم تبهکارت رسم کردند تا
درون آن به هر جا که خواستی، دُن کیشوت وار، یورش بری و آنگاه که دستت بجایی بند
نبود، کینه ات را بر سر مردم ایران بیرون
بریزی! آنگاه که رسانه های باختری با آماج های ویژه ی خود و نه برای روشنگری، گوشه
ای از پرده ی گفتگوهای به اصطلاح هسته ای را بالا زدند با شتاب، آن «بچه ی از
سربازی دررفته ی انقلاب» و نخودچی هایش را به پیشگاه «شیطان بزرگ» و همدستانش
فرستادی تا از درز بیش تر ریز و شپش گفتگوها و قرار و مدارها جلو گیری و آن ها نیز
زان پس به آن بیش از پیش، تن دادند؛ بیهوده نیست که وزیر خارجی «یانکی» ها در
نخستین گفتگوی رسانه ای اش، پس از اعلام پیگیری گفتگوهای به اصطلاح هسته ای تا
تابستان سال آینده، بارها و بارها، پوشیده و آشکار بر این نکته پافشاری نمود که:
«ما به جزئیات اشارهای
نخواهیم کرد، اما میگویم که وقتی درباره مسائل مهم به نتیجه رسیدیم ... من
نمیتوانم درباره جزئیات صحبت کنم و نمیتوانم تایید کنم که اختلافات زیادی داریم ...
اگر بخواهم که بگویم کجا هستیم، نمیتوانم. ما درباره جزئیات بحث نمیکنیم ... ما نمیتوانیم مسائل را به عموم بگوییم.»
آیا از این همه دروغی که تاکنون به مردم ایران گفته ای و
سیاه را سپید و سپید را سیاه وانموده ای، شرم نمی کنی؟! پا در جای پای «گوبلز»
گذاشته ای و می پنداری که به گفته ی خودت «پولیتیک» می زنی؟ می دانی آن مردک اسب
چهره چرا ناچار است، اینگونه سخن بگوید؟ بیگمان از روی پاک سرشتی اش نیست؛ از
فرجامِ کار در آینده می ترسد؛ آنگاه که بسان آن وزیر امورخارجی سیاهپوست شان که
درباره ی «پایگاه های بمب هسته ای عراق» در «سازمان به اصطلاح ملل متحد»، دروغ
گفت، پس از چندی گرفتار رسانه ها شود و آبرویش را جلوی همه ی مردم آن کشور و جهان بریزند؛
ولی تو بیشرم از اینگونه نگرانی ها نداری؛ با بهتر است بگویم: دستکم هنوز نداری!
تو بیشرمی که می بایستی نمادی از راستگویی و راستکرداری یک آدم دیندار و مسلمان
باشی و دورقابچین ها ترا با برنام «رهبر مسلمین جهان» می شناسانند! رهبر مسلمین
جهان»ی که سر تا پای گفتار و کردارش به دروغ و نیرنگبازی که این یکی را «پولیتیک»
جا می زند، آلوده است و به گفته ی زبانزدی توده ای:
یک روده راست در شکم ندارد!
نمی دانی که سرت را چون کبک در برف فرو کرده ای! نمی دانی
که مردم، بسیاری لطیفه و هجو و طنز درباره ی «گفتگوهای هسته دار» و سایر گند و گه
کاری های رژیم پوسیده ات می سازند و تو وقت آن را نداری که به این ها گوش سپاری!
شنودِ سخنان فلان مقام نظامی یا غیرنظامی، بویژه این روزها برایت مهم ترند؛ ولی،
کاش چون «شاه عباس صفوی» که گاه گداری بگونه ای ناشناس در میان مردم کوچه و بازار
می پلکید تا نبض اوضاع کشورش را از نزدیک در دست داشته باشد، چنین جربزه ای داشتی
که به میان مردم بروی و با گوش خود بشنوی چه می گویند؛ وگرنه، چون «شاه سلطان حسین
صفوی» بر تخت خود تکیه زدن و امید به آسمان و ریسمان داشتن که گویا همه چیز «انشاء
الله» بخوبی و خوشی پیش خواهد رفت، همان و تکه تکه شدن ایران زمین و به جان هم افتادن خلق های
میهن مان با روند رو به گسترش کنونی در فرجامِ کار، همان!
از رو نمی روی و باز هم دروغ تحویل مردم می دهی؟! ببین،
چه گفته ای:
«... آمریکا و کشورهای
استعمارگر اروپایی دور هم جمع شدند تا جمهوری اسلامی ایران را در قضیهی هستهای
به زانو درآورند؛ اما نتوانستند و در آینده نیز نخواهند توانست.»
اگر بینگاریم که از روزگار توده های تیره روز مردم ایران،
خوب آگاه نیستی، در مورد آنچه «قضیهی هستهای» می نامی، حتا ذره ای نمی توان چنین
انگاشت؛ بخوبی از زیر و بم همه چیز آگاهی؛ ولی با این همه، نمی خواهی مسوولیت زیان
های بزرگی که بیش از هر کسی مسوول و پاسخگوی آنی، بپذیری! آیا به همین انگیزه ی
درونی نیست که همه ی آنچه بر باد رفته را به یک ماجرا (قضیه ی هسته ای) فرومی کاهی؟
می بینی؟! حتا به گنجایش دروغ هایی که می گویی نیز نمی
اندیشی! و من نمی توانم به پندار آورم که از اوضاع و روزگار مردم، آنچنان ناآگاه
باشی که هیچ ندانی؛ بنابراین، تنها همین می ماند که پیش تر نیز گفته ام:
دروغگویی دَبنَگ بیش نیستی و با هر دروغی، خود را بیش از
پیش ریشخند مردم می کنی! نیک که بنگری، حتا دورقابچین ها و کاسه لیسانت نیز به
«بصیرت» ادعایی ات بدگمانند!
ب. الف. بزرگمهر پنجم آذر ماه ۱۳۹۳
برجسته نمایی ها همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر