به گزارش زیر که دربردارنده سخنانی شگفت انگیز و بیگانه با واقعیت های امروز ایران و جهان از زبان سعید جلیلی است، اندکی باریک شوید! به آن اندازه پرت و پلاست که می مانی چه بگویی و تنها دو گزینه ی تندِ نزدیک به ۱۸۰ درجه ای، بی هیچ سایه روشنی در میان، پیش روی آدم می گذارد:
الف. یا با آدمی نیرنگباز
روبرویی که به هر ترفندی دست می یازد تا دیگران را بفریبد؛ یا
ب. آدمی که هرگونه
هماوندی خود با واقعیت های جهان پیرامون خود را از دست داده و پنداربافی می کند.
دانشجویان از وی درباره ی آنچه «فتنه» اش می نامند که هنوز
تعریف روشنی از آن در دست نیست و دامنه اش همه ی ایران و انیران از جن و انس را به
جز «شاخ ولایت»* فراگرفته، پرسیده اند.
گزیده ای از پاسخ های وی که به آن پرداخته ام، چنین است:
«این اتفاقات [فتنه] در
زمانی افتاد که جمهوری اسلامی در عرصههای مختلف در حال کسب موفقیتهای بزرگ در
منطقه و جهان بود.» و به این دلیل «در ۲۰ خرداد آن سال اوباما نامهای
به رهبر معظم انقلاب نوشت و در آن اذعان کرد که مشکلات منطقه بدون ایران حل نمیشود.
اما برخی بر اساس توهمات خود چنین پیروزی بزرگی را زیر پرسش بردند»!
آن کامیابی های بزرگ در منطقه و جهان کدامند؟ در همه ی
این سال ها، رخدادها، نشانه ها و نمودهای بسیاری و از آن میان، سخنان عالی رتبه
ترین مقام های حاکمیت جمهوری اسلامی، گواه شکستی در پی شکست دیگر ، چه در منطقه و
چه در پهنه ی جهانی است.
وی که دانسته و آگاهانه از نام بردن کامیابی های درون
ایران خودداری می کند، نامه و گفته ی اوباما را گواه کامیابی های رژیم می گیرد؛
گفته هایی که جز کشاندن ایران به درگیری در جنگی منطقه ای به سود کشورهای امپریالیستی
که دودش به چشم همه مردم منطقه و از آن میان، مردم ایران خواهد رفت، سودی
دربرنداشته و ندارد؛ گفته ها و خواسته هایی که هم اکنون نیز از رژیم تن به خواری و
شکست داده جمهوری اسلامی، چشم انجام آن را دارند و تا اندازه ای نیز در آن کامیاب
بوده اند.
براستی چه کسی دچار پنداربافی است؟ او یا دانشجویانی که پاسخ
های وی را می شنوند؟ حساب توده های مردم ایران که از بنیاد جداست. آن ها بسیاری
چیزها را با پوست و گوشت و استخوان خود لمس می کنند و گوشی برای شنیدن چنین پرت و
پلاگویی هایی ندارند.
وی سخنانش را چنین پی می گیرد:
«دشمن در آن مقطع به
دنبال این بود که راه پشتوانه مردی از انقلاب را سد کند ...» و به این دلیل
«نباید اجازه داد [باید می نوشت: اجازه می دادیم!] کسانی چنین تردیدهایی را
ایجاد کنند ...»
کدام «مرد از انقلاب»؟ گویا منظور وی رهبر دَبَنگ
ضدانقلابی کنونی ایران است که بسیاری از آشوب ها (همانا پارسی تر «فتنه»!) و از آن
میان اسیدپاشی به روی زنان از یاوه گویی های وی سرچشمه گرفته و می گیرد؛ کسی که
رهبر در خاک خفته ی انقلاب نیز وی را خوش نداشت و این را بارها و بارها با واژه ها
و کردار خود نشان داده بود. آن گفته ی پرآوازه ی وی در دل دادن و پشتگرمی بیش تر موسوی،
نخست وزیر دوران جنگ که «مخالفین شما حتا یک نانوایی را نمی توانند اداره کنند»
سرراست و بی هیچ برو برگرد، همین رهبر کنونی را نشانه رفته بود. از هر کنشگر
اجتماعی و سیاسی آن هنگام، چه درون و پیرامون حاکمیت یا برون از آن بپرسید، همین
را به شما خواهد گفت. افزون بر آنکه، یکی دو بار دیگر نیز به مناسبت هایی، وی را
بور کرد و سرِ جایش نشاند. آن داستان ها را نیز که گویا در بستر مرگ، این دبنگ را برای
رهبری شایسته دانسته، مدت هاست که روشن شده، همگی ساخته و پرداخته ی دروغگویانی از
جنس «ام الفساد والمفسدین» اکبر بهرمانی بوده است.
این چابلوسی ها و خودشیرینی ها برای چیست؟ از کدام دشمن
سخن می رود که راه وی را سد کرده است؟!
اگر دروازه های اقتصاد کشور در دوره ی آن «سرو» یا «بادنجان»
رفسنجان به روی کشورهای امپریالیستی بازگشایی شده بود، این رهبر دبنگ با دستبرد
فراقانونی اش به اصل ۴۴ قانون اساسی، صورت مساله را زدود و از میان برداشت؛ به
عبارتی ساده تر، این بار، خودِ دروازه ها را از جا کند و دور انداخت! وضعیت کنونی
افتصاد کشور و بازشدن راه برای دله دزدی های کلان از هر سو، ریشه در چنین تبهکاری
داشته و دارد. سخن از کدام تردیدهاست؟ و آیا وی درمی یابد که واپسین جمله ی یادشده
در بالا: «کسانی چنین تردیدهایی را ایجاد کنند ...»، هیچگونه هماوندی منطقی درونی و
برونی (صوری) با جمله ی پیشین خود ندارد؟
وی می گوید:
«حصر ربطی به فتنه ندارد؛
فتنه در سال ۸۸ اتفاق افتاد، اما حصر پس از آن بود. کسانی که از آنها به عنوان
سران فتنه یاد میشود، افرادی هستند که یک سال بعد حصر شدند. چون دیدیم که این
افراد در حال شکل دهی فتنه جدیدی هستند.»
در اینجا دیگر به راستکرداری وی نیز باید بدگمان شد؛ زیرا
کسانی را که «سران فتنه» نام گذاشته اند به این دلیل نتوانستند بی درنگ دستگیر و
زندانی نمایند که مردم هنوز در خیابان ها بودند و آتش "فتنه" فروکش
نکرده بود؛ آن ها بیم آن را داشتند و تا آنجا که یادم می آید، یکی از دست
اندرکاران رده های میانی دم و دستگاه رژیم نیز گفته بود که اگر هم اکنون آن ها را
بگیریم، بیم بالا گرفتن آشوب می رود!
آیا وی این ها را نمی داند؟ آیا خود را به خریت می زند یا
مردم و دانشجویان را خر پنداشته است؟ وی از کدام فتنه ی تازه سخن می گوید که "سران
فتنه" در پی آن بوده اند؟ "سران فتنه" ای که به هیچ روی، سردسته ی بخش
بزرگی از مردم به میدان آمده نبودند و یکی از آن ها نیز که این را نیک دریافته
بود، خود را دست بالا، نماد جنبش سبز نامید که این نیز گزافه گویی بیجایی بود؛
زیرا خواست های مردم بسیار زود و با شتاب از «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیش و نه
یک کلمه کم» آن آقا و آقایان دیگر فراتر رفت و زمینه ای شد برای ترس و جاخالی دادن
همان آقایان و تنها نهادن مردم در میدان؛ نکته ای که از دید من، به اندازه ای
بسنده، بررسی و موشکافی نشده است.
سعید جلیلی، پنداربافی هایش را اینچنین پی گرفته است:
«دشمن نمیتواند مانع پیشرفت
ما شود، یک تمدن جدید در حال شکلگیری و ارائه مدلی جدید به دنیاست، رهبر معظم انقلاب
دو اصل را برای این تمدن جدید مد نظر دارند، اول دفاع از حقوق ملت و دوم ایستادگی
در برابر زیادهخواهی. دفاعی که امروز ما میکنیم دفاع از حقوقمان است و ملت چنان
در این دفاع جدی است که هیچ کسی نمیتواند خللی در آن ایجاد کند.»
آیا «قرارداد ننگین ژنو» را نموداری از پیشرفت بشمار می
آورد که چنین می گوید؟ کدام «تمدن جدید در حال شکلگیری» است؟ و از کدام الگوی
تازه برای جهان سخن می راند؟
اگر آماج وی «فرهنگ اسلامی» است، کدام نمونه و الگوی
شناخته شده و آزمون پس داده را می گوید؟
الگوی سربریدن زندانیان به شیوه ی داعش یا تجاوز به
دختران و دخترکان دست نخورده، پیش از به دار آویخته شدن؟! یا شاید اسیدپاشی،
چاقوکشی و از دیوار خانه ی مردم بالا رفتن به بهانه ی اسلام؛ و یا الگوی خانه نشین کردن و وادار نمودن زنان به
کدبانوگری و ابزار تولید مثل شدن، مورد نظر وی بوده که از برزبان راندن شان شرم داشته
است؟ اگر این ها نیست، کدام شاهکار دیگری مورد نظر وی بوده که حتا از آوردن یک
نمونه خودداری ورزیده است؟
با این همه از این نکته ها که بگذریم، امپریالیست ها از
چنین "فرهنگ" و الگوهایش، نه تنها بدشان نمی آید که برای سرکوب جنبش های
اجتماعی در جاهای دیگر جهان و بویژه اروپا به آن ها، سخت نیازمندند و حساب ویژه ای
برای آن باز نموده اند.
یک پرسش نیز برجای می ماند:
هرچه کوشیدم، آماج وی از بر زبان راندن «تدبیر
رهبری بود که اجازه دادند واقعیات برای مردم مشخص شود» را درنیافتم.
آیا منظور وی این بود که در سایر موردها «رهبری» چنین
تدبیری برای روشن شدن واقعیت ها برای مردم بکار نمی برند و چنین موردی، امری
جداگانه بوده است؟ بزبانی ساده تر، در سایر موردها، «رهبری» اجازه نمی دهند تا واقعیت
ها برای مردم مشخص شود؟ یا آنکه در سایر موردها، «رهبری» نیازی به کاربرد تدبیر
ندارند؟ بزبانی بازهم ساده تر، «رهبری» در سایر موردها رُک و پوست کنده، بی تدبیر
هستند و این بار، بگونه ای استثنایی از دست شان دررفته و تدبیر بکار برده اند؟
این پرسش های افزوده را نمی بایستی می نوشتم؛ ولی برای
روشن شدن هرچه بیش تر و کمک به آقای جلیلی نوشتم که اندکی درباره ی آنچه بر زبان
می آورند، نیک بیندیشند و دیگربار، دستِکم،
روشن تر، منطقی تر و گواهمندتر (مستدل تر) مجیز رهبر فرومایه را بگویند و چابلوسی
پیش کنند.
ب. الف. بزرگمهر ۱۲ آذر ماه ۱۳۹۳
افزوده های درون [ ] از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
* خدای نکرده سوء برداشت نشود! منظور «شاخ شمشاد» است؛ نه به عنوان نمونه
«شاخ گاو»!
***
برخی بر بنیاد پندارهای خود در سال ۸۸ کامیابی های بزرگ ملت را زیر پرسش بردند
سعید جلیلی بعد از ظهر امروز در پایان سخنرانی خود در
دانشگاه فردوسی مشهد در پاسخ به پرسش شماری از دانشجویان گفت:
باید دید فتنه در چه شرایطی در کشور شکل گرفت، این
اتفاقات در زمانی افتاد که جمهوری اسلامی در عرصههای مختلف در حال کسب موفقیتهای
بزرگ در منطقه و جهان بود. در ۲۰ خرداد آن سال اوباما نامهای به رهبر معظم انقلاب
نوشت و در آن اذعان کرد که مشکلات منطقه بدون ایران حل نمیشود. اما برخی بر اساس
توهمات خود چنین پیروزی بزرگی را زیر پرسش بردند.
فتنه یعنی ایجاد تردید، یعنی ایجاد تردید برای عموم مردم،
و دشمن در آن مقطع به دنبال این بود که راه پشتوانه مردی از انقلاب را سد کند، نباید
اجازه داد کسانی چنین تردیدهایی را ایجاد کنند، تدبیر رهبری بود که اجازه دادند
واقعیات برای مردم مشخص شود.
حصر ربطی به فتنه ندارد؛ فتنه در سال ۸۸ اتفاق افتاد، اما
حصر پس از آن بود. کسانی که از آنها به عنوان سران فتنه یاد میشود، افرادی هستند
که یک سال بعد حصر شدند. چون دیدیم که این افراد در حال شکل دهی فتنه جدیدی هستند.
این فشاری که امروز دشمن به بهانه هستهای به ایران وارد
میکند باید دید علتش چیست، آنچه که نظام انجام میدهد دفاع از حق انجام کار علمی
در دانشگاههاست، دشمن نمیتواند مانع پیشرفت ما شود، یک تمدن جدید در حال شکلگیری
و ارائه مدلی جدید به دنیاست، رهبر معظم انقلاب دو اصل را برای این تمدن جدید مد
نظر دارند، اول دفاع از حقوق ملت و دوم ایستادگی در برابر زیادهخواهی. دفاعی که
امروز ما میکنیم دفاع از حقوقمان است و ملت چنان در این دفاع جدی است که هیچ کسی
نمیتواند خللی در آن ایجاد کند.
دشمن نمیفهمد انقلابی را که چنین موفقیتهایی را داشته
نمیتواند از حقوق و قانونی و موفقیتهای خود محروم کند. با وجود ادعای نگرانی که
آمریکا نسبت به فعالیت سانتریفیوژها در ایران دارد ما رد مذاکرات با آنها مطرح کردیم،
چرا شما نگران جان شهروندان خود نیستید، بر اساس گزارش رسمی نهادهای آمریکایی ۱۷۸ کیلوگرم
اورانیوم غنی شده با غنای بالا سالها قبل در این کشور مفقود شده و هنوز پیدا نشده
است.
این گزارش، بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده
است؛ برنام و نخستین جمله ی آن را نیز پارسی نویسی نموده ام. برجسته نمایی های متن
از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر