فلان بزرگ ارباب سرمایه آمریکایی در گفتگو با یکی از همپالکی های اروپایی خود:
این کیش و آیینی بسیار خوب است؛ باید بگویم که ما حتا کمی
دیر آن را بازشناخته ایم. نمونه های گوناگون آن را بسته به شرایط اجتماعی در هر جایی
می توان کاشت و قلمه زد. دیدید که نمونه ی تازه ی آن چه خوب پاسخ داد؟! گرچه، هنوز
به کاشت آن، آنگونه که باید و شاید کامیاب نشده ایم؛ ولی تا همینجایِ کار بازهم خوب
است. برای شما هم که بد نبود! از گزند شمار بسیاری از اسلام گرایان تندرو تا
اندازه ای هم که شده، آسوده شدید ... بجای کارهای تروریستی در اروپا یا از آن بدتر،
پیوستن به چپ ها و کمونیست ها که خطرش بسیار بزرگ تر است به سوریه و عراق روانه
شان کردیم تا همدیگر را لت و پار کنند ... [و در حالیکه لبخند پیروزمندانه ای بر
لب دارد و پایی به روی پای دیگر می اندازد] اکنون بجای یکی، دو سه سگ زنجیری در آن
منطقه داریم و اگر کمی جلوتر برویم از میان ایرانی ها نیز چندتایی آماده خواهیم
نمود؛ آنگاه زمینه برای آتش بازی های بزرگ تر فراهم است ...
همپالکی اروپایی در اینجا رشته سخن را از دست وی می گیرد:
... ولی اینجا هیچکس خواستار گسترش جنگ به اروپا نیست؛ ما
تنها می خواهیم از بحران کاسته شود و چپ ها و جنبش های ضدجنگ را گوشمالی بدهیم.
بزرگ ارباب سرمایه آمریکایی در حالیکه دوباره پایی جابجا
می کند، رشته ی سخن همپالکی خود را تا اندازه ای نیز گستاخانه می بُرّد:
ببین، دوست من! شما شاید بیش از من از ماجرای روی کار
آمدن هیتلر و نازی ها در آلمان و چنگ اندازی وی به خاک اروپا و مستعمرات «انگلوساکسون»
در آفریقا آگاهی! آیا دالادیه و چمبرلین، سیاستمداران ناآگاهی بودند که به روی کار
آمدن و نیرو گرفتن هیتلر یاری رساندند؟! من حتا چمبرلین را سیاستمداری آزموده تر
از چرچیل می دانم ... آن ها هم اینگونه نگرانی ها را داشتند؛ ولی هنگامیکه اوضاع
ناگوار می شود و بیم تظاهرات میلیونی مردم در اروپا به میان می آید ـ و می دانی که
ما در اینجا [ایالات متحد] با چنین جنبش هایی که آزمون های دو جنگ جهانی پدران شان را پشت سر داشته باشند، روبرو نیستیم ـ و پشت
سرِ آن هم روشن نیست که با چه اوضاعی درگیر شویم، ناچاریم به همان ریسک هایی تن در
دهیم که سیاستمداران گذشته به آن ها تن دادند. این بار، اوضاع
بیگمان با آن دوره تفاوت می کند و ما نیازمند سوژه هایی تازه هستیم ... بازهم بر این نکته پا می فشارم
که این بهترین کیش و آیین برای به انجام رساندن نقشه های ماست؛ بگذار در دل رهبران
شان نیز قند آب شود و دلخوش شوند که اسلام را به همه جا گسترش داده اند. ما به آن
ها کمک می کنیم و بدست آن ها جنبش های خطرناک پیش رو را پیش از آنکه سر برآورند،
تکه تکه می کنیم و رنگی دیگر به آن می دهیم؛ رنگی کم و بیش بسان جنگ های ۲۰۰ ساله
ی چلیپا (جنگ های صلیبی). از هم اکنون نیز نمی شود همه ی سناریوها و امکانات آینده
را دید و درباره اش سخن گفت. مهم آن است که اوضاع و ریسک هایی که پیش می آید را
خوب مدیریت کنیم. این نکته را نیز نباید فراموش کرد که ما چون گذشته از امکان کیش
دادن سگ ها به روسیه، بالکان و کشورهای آسیای مرکزی و حتا دورتر تا چین برخورداریم. ما چاره ای جز دست زدن به چنین ریسک هایی نداریم و تنها باید بکوشیم تا کار را حساب
شده به پیش بریم.
امروز کسی تصویری از الیزابت تایلور خوشگل و مامانی
خودمان با چادر در بارگاه یکی از امام های شیعه برایم فرستاد که خنده ای بر لبانم نشاند.
نگاه کن! ببین چه خوب روی خود را گرفته است؟! یک ایرانی می گفت:
«چه خوب چادر را جلوی
دهانش گرفته ... حتا ننه بزرگ های ما هم به این خوبی چادر سر نمی کردند.».
ما از این بهتر چه می خواهیم؟! و یادتان نرود که این
دشواری، بیش تر گریبانگیر شماست تا ما در آمریکا. ما با گسترش این کیش بر همه ی دشمنان خود پیشدستی خواهیم کرد و بار دیگر کمونیست ها را به خاک و
خون خواهیم کشید ... می دانم که اکنون چه در سر دارید. بگمانم می خواهید بگویید که
هنوز به آن شرایط نرسیده ایم! درست می گویم؟
همپالکی اروپایی:
بله! داشتم به همین می اندیشیدم که تا چه اندازه این کار
پرخطر خواهد بود!
بزرگ ارباب سرمایه آمریکایی:
... ولی می پندارم به من حق می دهید که ما باید یک گام
پیش تر از دشمنان خود باشیم ... بهتر از من می دانید که بیم و امید همزاد یکدیگرند؛ مهم
این است که نخستین ضربه ی نیرومند را چه کسی فرود آورد! از مشت زن های حرفه ای
بپرسید؛ به شما خواهند گفت ...
همپالکی اروپایی:
بله! ما سخن یکدیگر را درمی یابیم و رویهمرفته همسو
هستیم. ببینیم چکار می توان نمود ...
ب. الف. بزرگمهر دوم دی ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر