نوشته است:
«هنگامی که خدا از پشت،
دستهایش را روی چشمانم گذاشت از لای انگشتانش به اندازه ای به جهان خیره شدم که
فراموش کردم، چشم براه فراخوانده شدنش از سوی من است ...»
از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از
اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
و من به یاد ماجرای «مریم مقدس» و باردارشدنش از خدا، پس
از دیدار با آن پیامبر سرگشته ی بیابانی می افتم که نیایش پرسوز و گدازش ﺑﻪ هِن هِن
ﺑﯽ ﭘﺎﻳﺎن انجامید و «مریم ﺑﮑﺎرﺗﺶ را ﺑﻪ ﺧﺪا ﺑﺨﺸﻴﺪ ...»
می پندارم که بدرازای تاریخ از هیچ ابزاری به اندازه ی «خدا»
در نام ها و فرنام های گوناگون آن (الله، اهورامزدا و ...) بهره برداری نابجا
انجام نگرفته باشد.
اگر جای خدا بودم از شرم آب می شدم!
ب. الف. بزرگمهر ۱۱ آذر ماه ۱۳۹۳
پی نوشت:
...
ﻧﻴﺎﻳﺶ زﮐﺮﻳﺎ
ﺑﻪ هن هن ﺑﯽ ﭘﺎﻳﺎن ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪ
ﻋﻴﺴﯽ ﺑﻪ دﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪ و ﻣﺮﻳﻢ
ﺑﮑﺎرﺗﺶ را ﺑﻪ ﺧﺪا ﺑﺨﺸﻴﺪ ...
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر