«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آذر ۲۳, یکشنبه

آرایشی نه برای بزم که برای میدان کارزار!


او پیشمرگ کردی ایرانی است که خود را می آراید؛ آرایشی نه برای بزم که برای میدان کارزار!

درود بر وی و دیگر زنان و مردان پیشمرگ کرد!

درود بر همه ی کسانی که با پذیرش مسوولیت به یاری مردم کردستان و رویارویی با اهریمن «داعش» می شتابند؛ اهریمنی که چهره ای دیگر از «رژیم ولایت سفیه» فرمانروا بر ایران است.

باید از هر راه ممکن و هرچه زودتر، بی هیچگونه همکاری با «یانکی» ها یا از آن بدتر، ابزار دست سیاست شان شدن، نزدیک به ۵۰۰۰ زن و دختر و دخترکان کرد ایزدی که در چنگال این گروه دوزخی به بردگی جنسی واداشته شده اند را از بند رهانید.

فراموش نکنیم که کرد، چه کرد ایران و چه عراق یا سوریه از هرسویه اجتماعی، فرهنگی و تاریخی که به آن نگریسته شود، پاره تن ایران و کردستان بزرگ یا همانا «سرزمین مادها»، یکی از مهم ترین سنگپایه های تاریخ و فرهنگ ایرانی است.

به بردگی جنسی واداشته شدن آن ۵۰۰۰ دختر و زن و حتا کودکان خردسال از سوی پلیدترین نیروهای به جامه ی کیش و آیینی وامانده درآمده، خاری در چشم و سبب سرافکندگی ما ایرانیان است که بویژه با "نرمش قهرمانانه" «رژیم ولایت سفیه» در برابر «شیطان بزرگ» و تن به قراردادی ننگین دادن، کالبدی اینچنین یافته و دست نیروهای «یانکی» و دیگر امپریالیست ها در پیشبرد سیاست های پلید خود در منطقه را بیش از پیش گشوده و گستاخ ترشان نموده است. فراموش نکنیم که «داعش»، فرآورده ی مستقیم همین سیاست ها و بهره گیری همه سویه از نوکران و همدستان منطقه ای امپریالیست ها چون اسراییل و ترکیه و تا اندازه ای رژیم تبهکار جمهوری اسلامی است. گروهی سرهمبندی شده و خوب ساز و برگ یافته، برآمده از برون و بی ریشه که سخت در پی قلمه زدن و نشا کردن آن در میان دین باوران سنی مذهب منطقه اند* تا جنگ های بزرگ تر «حیدری ـ نعمتی» بسان آنچه سال ها میان ایران تازه شیعه شده با ترکیه عثمانی روی داد و هر دو کشور را سست و نااستوار نمود را سر و سامانی دیگر داده به جنگی منطقه ای فرارویانند. در این زمینه نیز که گفتگوی بیش تر درباره ی آن در چارچوب این یادداشت نمی گنجد، حاکمیت تبهکار جمهوری اسلامی کارنامه ای نابخردانه، تبهکارانه و رویهمرفته ضدملی از خود برجای نهاده است. نمودها و نشانه های روشنی در دست است که این رژیم ضدملی و ضدخلقی که از همان نخست تاکنون به کردها به چشم دشمن خود نگریسته و همچنان می نگرد، در گذشته ی دور و نزدیک، زمینه های پا گرفتن برخی از نیروهای تندروی سُنی مذهب عراقی و ایرانی تبار عراقی در برخی منطقه های مرزی کردستان ایران را فراهم نموده و در کیش دادن «داعش» به سوی کردستان، سرراست و ناسرراست دست داشته است؛ سیاستی که همه ی نشانه های همدستی با «یانکی» ها و ابزار دست شدن نیز چون نمونه های افغانستان، عراق و بوسنی ـ هرزگوین در آن نمایان است.

باید به آنچه در عراق و سوریه و نیز افغانستان می گذرد به چشم پیش سنگرهای ایران زمین نگریست و در برابر چنین ستم و بیدادی ایستاد؛ وگرنه، فردای روزگار نوبت "سایرین" نیز خواهد بود؛ و نیک روشن است که چشم امید به «رژیم ولایت سفیه» بستن، نابخردی از گونه ای دیگر است: رژیمی سزاوار سرنگونی!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۳ آذر ماه ۱۳۹۳

* روندی که چنانچه از کنار برخی سویه های تاریخی آن بگذریم، همانندی های بسیاری با چگونگی ساخته و پرداخته شدن کشور اسراییل دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!