سنگ گورهای قرآنخوان، تازه ترین صادرات چین به ایران
تازه ترین صادرات چین به ایران دربردارنده ی سنگ گورهایی
است که قرآن می خوانند یا آنگونه که آخوند جماعت دوست دارند بگویند: «تلاوت می
کنند» سنگفروش ها می گویند که این سنگ گورها
با پذیرش مردم روبرو شده است.
پیش از این نیز خبری در رسانه ها با برنام «زنان عروسکیِ
ساخت چین پشت مرزهای ایران» پخش شد که بر بنیاد آن، این عروسک ها «می
توانند هر کارى را براى دارنده ی خود انجام دهند؛ به گفته سازندگان این
عروسکها، زن عروسکی ساخت چین بر عروسکهای همانند پیشین از سایر کشورها (بگمانم
ژاپن) این برتری را دارد که تا ۹۹ درصد بسان زن طبیعی است و در هماغوشی به صورت
حرفه ای عمل می کند! در ساخت اعضای بدن این آدم ساختگی از ماده سیلیکون سود برده
شده و از نظر نرمی به پوست طبیعی آدم نزدیک است.
گفته های یکی از گردانندگان شرکت فرآورنده ی چنین عروسکهایی
درباره ی آماج ساخت آن ها چشمگیر است:
آماج ما از ساختن این عروسک ها کمک به جامعه بشری است! بویژه،
کمک به جوانان برخی کشورها که در محدودیت بسر میبرند! این فرآورده در سنجش
با فرآورده های همانند کشورهای دیگر بسیار ارزان تر است.
بنیاد خبرها از «گوگل پلاس» است که آن را بازنویسی و بازآرایی
نموده ام. ب. الف. بزرگمهر
هنگامی که دوباره به آماج بر زبان رانده شده از سوی
گرداننده ی آن شرکت باریک می شوی، ناگزیر به بی ادبی می شوی که بگویی:
«آنجای آدم دروغگو»!
این دیگر جُستاری کم و بیش روشن برای همه است که آماج
سرمایه دار از فرآوری کالا، هر کالایی که می خواهد باشد، جز دستیابی به سود و سود
بیش تر برای گردش سرمایه اش و بزرگ تر نمودن آن بیش نیست و در مورد بالا «کمک به
جامعه بشری ... کمک به جوانان برخی کشورها که در محدودیت بسر می برند ..»، ادعایی
پوچ و ریشخند آمیز است. آنچه، ان ها یافته اند، زمینه ای تازه و پرسود یا آنگونه
که برخی سرمایه داران کشورهای باختری به بر زبان راندن آن خو گرفته اند: «یافتن
سوراخی تازه در بازار» است که این سوراخ در مورد بالا، برآوردن نیازهای
جنسی جوانان کشورهای اسلامی است که در کم و بیش همه ی آن کشورها به دلیل قانون ها
و احکام شریعتی وامانده، نیازهای داشتن هماوندی با جنس مخالف، سخن گفتن دختر و پسر
و زن و مرد بیگانه با یکدیگر به شدت سرکوب می شود؛ چه برسد به برآوردن نیازهای
جنسی! و ناگفته نگذارم که پُر کردن سوراخ تازه در بازار، تنها شیوه ی خودارضایی مردان را رنگی دیگر می بخشد و در سرشتِ خود همان است. به این جُستار و پیامدهای اجتماعی و روانی گسترده ی آن در اینجا نمی پردازم؛ گرچه، پرداختن به آن نیز نیازمند ویژه کاری از سویی و پژوهش هایی تازه از سوی دیگر است.
به هر رو:
«برای سرمایه داران، تاسیس
موسسات گوناگون و چرخاندن چرخهای اقتصادی جامعه هدف نیست. حتا برای سرمایه دار، اینکه
چگونه کالایی با چه ارزش مصرف ویژه ای تولید کند، از کم ترین اهمیت برخوردار است.
به این نمونه توجه کنید: در اینجا با سرمایه داری روبرو هستیم که کارخانه نخ ریسی
درست کرده است. ”او كارخانه را برای تولید نخ تاسیس نكرده و كمترین علاقه ای
هم به تولید نخ ندارد. او با همین موفقیت حاضر بود كه كارخانه تولید بمب و مواد
منفجره و یا تابوت سازی تاسیس كند و اگر مختار بود حتی دلش می خواست عمر خضر داشته
باشد و هرگز حتی یكی از تابوت های ساخت كارخانه اش را به مصرف شخصی نرساند.
كارخانه برای او محل تولید ارزش مصرف نیست. محل كسب، محل تولید سود است. او به این
قصد نخ تولید می كند كه ارزش مصرف نخ حامل سودی برای او باشد“ ...»۱
مارکس می گوید:
«در این شیوه تولید، نیروی
كار برای آن خریداری نمی شود كه به وسیله خدمت آن نیرو و یا محصولی كه به وجود می
آورد نیازمندی های شخصی خریدار برآورده شود. هدف آن ارزش افزایی سرمایه خریدار
است، یعنی تولید كالایی است كه بیش از آنچه پرداخت شده كار در برداشته باشد. بنابر
این محتوی قسمت ارزشی باشد كه خریدار بابت آن چیزی نپرداخته است. و با این وجود به
وسیله فروش كالا نقد می شود. تولید اضافه ارزش یا افزونگری قانون مطلق این شیوه
تولید است.»۲
با خود می اندیشم:
بنابراین باید بزودی گواه وارد نمودن «عروسک های مداح» از
سوی بازرگانان و سوداگران بزرگ «حبیب خدا و خرما» بود که به جز مداحی به هنرهای
دیگری نیز آراسته و بهتر آن است که الگوهای گوناگونی داشته باشند، به عنوان نمونه:
«مداح با ششلول» برای جاهای عمومی؛ و
«مداح بی ششلول» برای جاهای ویژه ای چون «خیمه و خرگاه
رهبری»!
هر دو آن ها ارزان ترند و هزینه ای کم تر روی دست «بیت
المال»۳ می گذارند.
ب. الف. بزرگمهر ۱۳ دی ماه ۱۳۹۳
پی نوشت:
۱ و ۲ ـ هر دو برگرفته از کتاب ارزنده ی «اقتصاد سیاسی،
شیوه تولید سرمایه داری»، نوشته ی زنده یاد فرج الله میزانی (ف.م. جوانشیر)، «انتشارات
حزب توده ایران»، آورده شده که یکی، گفته های کارل مارکس و دیگری الهام گرفته از
گفته های وی با نمونه ای همانند گفته ی وی در کتاب «سرمایه» («کاپیتال») است.
«مگر اۥلاغ های خودمان چه مرگشان است؟!» ـ بازانتشار، ب.
الف. بزرگمهر، ۲۷ جولای ۲۰۰۸
نخستین انتشار نوشتار در «گاهنامه فرهنگ توسعه» در پیوند
زیر بود که به دستور رژیم تبهکار جمهوری اسلامی بسته شد.
۳ ـ نه
تنها از اندیشیدن به این واژه ی ناسازگار با زبان پارسی و بی هیچ آرش و مانشی
بویژه پس از این همه دله دزدی ها بیزارم که حتا هنگام نوشتنش می کوشم به آن نیندیشم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر