«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ دی ۱۵, دوشنبه

بنیادهایی به نام مستمندان و امام های شیعه، ولی به کام توانگران جهان!


به گزارش زیر باریک شوید! گزارشی است که بار دیگر، مرا به یاد گفته های آن راهنمای جهانگردی در یکی از کشورهای آفریقایی انداخت که گستاخانه آرزو می کرد، در آفریقا تنها جانوران و گیاهان برجای بمانند* تا شاید بگمان خویش، جهانگردان «چخ بختیار» اروپایی و آمریکایی بی هیچ سرِ خری، آسوده تر از طبیعت زیبای آن بهره مند شوند.

سخن بر سر واگذاری تنها آبخُست (جزیره) دریای مازندران به بخش خصوصی (خارجی؟) است. این را مانند بسیاری جُستارهای دیگر از دید توده های مردم ایران، پنهان نگه داشته بودند و اکنون نیز تنها ناچار به واگویی بخشی از واقعیت شده اند. دلیل آن را در خودِ گزارش می یابید که از سویی می گوید:
«در آن زمان [کدام زمان؟]، ”بنیاد علوی“ وابسته به ”بنیاد مستضعفان“ با ارایه سند مالکیت جزیره که در سال ۱۳۷۶ ثبت شده بود، مدعی مالکیت جزیره شد.» و از سوی دیگر روشن می شود که:
«... ”بنیاد علوی“ مدتی پس از آن [کِی؟] با واگذاری بخش هایی از جزیره به یک شرکت خصوصی، بخش خصوصی را با سازمان محیط زیست وارد کشمکش حقوقی کرد.» (افزوده های درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

به این ترتیب، روشن است که آبخُست آشوراده، پیش از این در چنگ بخش خصوصی افتاده بود و سخن بر سر جُستاری بیش از ادعای مالکیت آن بنیاد پلید بر آبخُست آشوراده است؛ زیرا آن بنیاد که تنها دگرنام** شده ی بنیادی پادشاهی در دوره ی شاه گوربگور شده به بنیادی در چنگ اسلام پیشگان تبهکار است و شاخک هایی نیز در کشور «یانکی» ها و شاید دیگر کشورهای امپریالیستی باخترزمین برای «بازی خورد و برد از مردم ایران» دارد را در «بخش دولتی» یا «بخش تعاونی» نمی توان رده بندی نمود. بنابراین، سخن از واگذاری دستِکم بخشی از آبخُست آشوراده به «بخش خصوصی» دیگری جز آن بنیاد در میان بوده و نمودها و نشانه ها از آن میان، آنچه در همین گزارش به آن اشاره شده، گواه به انجام رسیدن آن در گذشته ای دورتر است:
«در واپسین نشست هیات دولت در دوره ی محمد خاتمی، دولت واگذاری ۳۸۰ هکتار از این جزیره به شرکت خصوصی ”مناطق گردشگردی جهان“ را تصویب کرد.» که از دید من، آن را همراه با دیگر واگذاری های آشکار و پنهان آن دوره و حتا فروش خاک خوزستان و سایر جاها به شیخک های عرب و سایر توانگران جهان باید بخش زمین نگر «گفتگوی تمدن ها»ی آن مردک پفیوز، «کفترِ پرِ قیچیِ نظام» بشمار آورد؛ بخش آسمان نگر آن "گفتگو" با نمایش های «اسلام ناب محمدی» از سوی گروه های گوناگون اسلامی از پاکستان و افغانستان و کشور خودمان گرفته تا کشورهای شمال آفریقا و بویژه شاهکارهای سربُری و فروش برده ی تروریست های وارداتی «داعش» از اروپا به سوریه و عراق، دود شد و به آسمان رفت؛ و همراه با آن واقعیت اسلام پیشگی دزدان فرمانروا بر میهن مان را بیش از پیش و کمابیش بی هیچ صورتکی جلوی دیدگان مردم ایران و جهان به نمایش نهاد.

اکنون، گفته های پُفیوزی دیگر که جُستار واگذاری ها را «هیاهو و جنجال‌سازی رسانه‌ای» برشمرده که گویا دولت آخوند امنیتی، آهنگ وارد شدن در آن را ندارد، نمونه ای دیگر از گستاخی و چشم سپیدی بیش از اندازه ی کارگزاران و گماشتگان بی چشم و روی رژیمی سر تا پا سیاهی و تباهی را به نمایش می نهد:
«مسعود سلطانی فر، معاون رییس جمهوری و رییس ”سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری“ گفت:
”مساله جزیره آشوراده یک هیاهو و جنجال‌سازی رسانه‌ای است و ما قصد نداریم وارد این جنجال شویم“.»

به دروغگویی آشکار و شیوه ی گواهمندی مردک بیشرم، اندکی باریک شوید:
«آقای سلطانی فر امروز یکشنبه ۱۴ دی‌ماه با اشاره به اینکه جُستار واگذاری آشوراده بر پایه ی تصمیم دولت و رعایت مقررات قانونی و زیست محیطی انجام شده، گفت:
”جمعی که خودشان هم در واگذاری‌های گذشته نقش داشته‌اند، اکنون مدعی هستند و مطالبی بیان می کنند. با توجه به اسناد و مدارک موجود که توسط این افراد امضا شده، موضوع واگذاری در این منطقه دیده شده است“.»

به سخنی ساده تر، چون آن پیشینیان دست به چنین کارهایی زده اند، پس ما هم می توانیم آن را پی بگیریم و از این نمد کلاهی برای خود بسازیم! گفته های آن مردک، همچنین نمایشگر گوشه ای از همچشمی (رقابت) میان این ها که کلاه را در هوا قاپیده اند با آن ها که سرشان از دله دزدی های بزرگ تر بی کلاه مانده و چوب لای چرخ دست اندرکاران تازه «خیمه و خرگاه نظام» می گذارند نیز هست؛ یاوه گویی هایی بی هیچ گواهمندی و دلیل نیرومندی!

بر پایه ی گزارش یادشده، قرار است در آشوراده، مهمانسراهای گرانقدر، مرکز بازرگانی، میدان تیراندازی، بازارهای گوناگون، زمین بازی های گلف و تنیس، باغ پرندگان، موزه، پارک بازی کودکان، رستوران، سفره خانه، پلاژهای بانوان و آقایان و  جاهایی برای قایقرانی ساخته شود.

خوب! شاید همه ی این ها را رویهمرفته بتوان برنامه ای یرای آبادانی و پیشرفت به دیده گرفت؛ ولی، آیا توده های مردم زیر خط تنگدستی یا کمی بالای آن که بیش از هفتاد درصد جامعه ایران را دربرگرفته، می توانند از چنین امکاناتی بهره مند شوند؟ بیگمان، چنین نیست! و برنامه ریزان رژیم اسلام پیشه و آن بنیاد وابسته به «بنیاد مستضعفان»، چنین آماجی در سر نمی پرورانده و نمی پرورانند. آنجا برای همانگونه چهانگردانی برنامه ریزی شده که آن راهنمای جهانگردی نژادپرست، آرزوی قلبی برخی از آن ها را آنگونه گستاخانه بر زبان رانده بود؛ آنجا برای مردمی که به خاک سیاه نشسته اند و حتا برای کارمندان و سایر مزدبگیران لایه های میانگین اجتماعی ایران که از توش و توان پیشبرد یک زندگی بخور و نمیر نیز کم کم درمی مانند، برنامه ریزی نشده است؛ و کسی چه می داند؟ چنانچه این روند پی گرفته شود و رژیم تبهکار به پشتوانه ی اربابان امپریالیست خود و سستی و ناکارآمدی سازمان ها و حزب هایی که بسیاری از آن ها جز مخالف خوانی و یاوه گویی کاری بیش انجام نمی دهند، سر پا بماند، شاید ایرانی یا ایرانی تباری بیشرم چون آن راهنمای جهانگردی نیز در آینده پدیدار شود که درست همان سخنان را درباره ی توده های مردم هست و نیست برباد داده ایران بر زبان راند؛ گرچه، نمونه های چنین کسانی هم اکنون نیز بویژه در در میان دزدان اسلام پیشه کم نیستند.  

ب. الف. بزرگمهر    ۱۵ دی ماه ۱۳۹۳

پی نوشت:

* «... یاد آن پُفیوز بگمانم هلندی می افتم که گویا در «آفریقای جنوبی»، راهنمای جهانگردانی بود که بیش ترشان با چندین دوربین عکاسی و فیلمبرداری بر دوش برای دیدن فیل و شیر و زرافه و ... آنجا می روند تا این آقا در ماشینی زره پوش، آن ها را به دیدن شان ببرد؛ با آن چهره و چانه ی زمخت و گیسویی افشان به روی شانه اش که با «آدم های نئاندرتال» پهلو می زند و از کرگدنی پرخور و شکمباره تنها شاخی بر روی بینی کم دارد، در پاسخ به پرسشی از سوی گفتگوگر برنامه ی تلویزیونی، در حالیکه به زباله های رویهم تلمبار شده ی دور و برش اشاره می کند، چنین داد سخن می دهد:
... این آفریقایی ها مردمان بی فرهنگی هستند؛ همه جا را به پلشتی می آلایند و بوم زیست جانوران را از میان می برند ... چه خوب بود اگر در آفریقا تنها همین جانوران بودند ...»
«چنین لایه ی اجتماعی، نازک تر از آن است که بتواند چون پلی استوار بکار گرفته شود ...»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۱ فروردین ماه ۱۳۹۳

پارسی نویسی:
** آمیخته واژه ی «دگرنام» و فعل و اسم مصدر آن: «دگرنامی» و «دگرنام شدن»  را به آرش «تغییر نام داده شده»، دگرگونی نام یا دگرگون نام شدن ساخته و به «واژه نامه اینترنتی دهخدا» افزوده ام.  ب. الف. بزرگمهر

***

سلطانی‌فر: دولت وارد جنجال رسانه‌ای آشوراده نمی‌شود!

در پی اعلام خبر واگذاری بخشی از جزیره آشوراده به بخش خصوصی و جستارهای یرامون آن، مسعود سلطانی فر، معاون رییس جمهوری و رییس «سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» گفت:
«مساله جزیره آشوراده یک هیاهو و جنجال‌سازی رسانه‌ای است و ما قصد نداریم وارد این جنجال شویم.»

آقای سلطانی فر امروز یکشنبه ۱۴ دی‌ماه با اشاره به اینکه جُستار واگذاری آشوراده بر اساس تصمیم دولت و رعایت مقررات قانونی و زیست محیطی انجام شده است، گفت:
«جمعی که خودشان هم در واگذاری‌های گذشته نقش داشته‌اند، اکنون مدعی هستند و مطالبی بیان می کنند. با توجه به اسناد و مدارک موجود که توسط این افراد امضا شده، موضوع واگذاری در این منطقه دیده شده است.»

به گزارش رسانه های ایران، قرار است در آشوراده هتل، مرکز تجاری، میدان تیراندازی، بازارهای گوناگون، زمین گلف و تنیس، باغ پرندگان، موزه، پارک بازی، رستوران، سفره خانه، پلاژ بانوان و آقایان، قایقرانی و جاده ساخته شود.

جُستار واگذاری بخشی از جزیره آشوراده به بخش خصوصی از یک دهه پیش در میان بود و در پایان آذر ماه، خبر این واگذاری منتشر شد. با این همه، معاون رییس جمهوری و رییس «سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» با پافشاری بر اینکه تا کنون چیزی واگذار نشده، گفت که چیزی هم قرار نیست واگذار شود؛ آشوراده در کالبد یک طرح طبیعت گردی و با رعایت همه ملاحظات زیست بومی قرار است به عنوان قطب گردشگری طبیعی مورد بهره برداری قرار گیرد.

جُستار واگذاری آشوراده، تنها جزیره دریای خزر، نخستین بار در دولت محمد خاتمی و ریاست معصومه ابتکار بر سازمان محیط زیست در سال ۱۳۸۳ در میان نهاده شد.

در آن زمان «بنیاد علوی» وابسته به «بنیاد مستضعفان» با ارایه سند مالکیت جزیره که در سال ۱۳۷۶ ثبت شده بود، مدعی مالکیت جزیره شد.

این پرونده مدتی مسکوت ماند؛ ولی، «بنیاد علوی» مدتی پس از آن با واگذاری بخش هایی از جزیره به یک شرکت خصوصی، بخش خصوصی را با سازمان محیط زیست وارد کشمکش حقوقی کرد.

در واپسین نشست هیات دولت در دوره ی محمد خاتمی، دولت واگذاری ۳۸۰ هکتار از این جزیره به شرکت خصوصی «مناطق گردشگردی جهان» را تصویب کرد.


این گزارش از سوی اینجانب، ویرایش پارسی و پاکیزه نویسی شده است؛ برجسته نمایی ها نیز از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!