«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۳, یکشنبه

اعتراض کارگران معدن کوشک بافق به بیرون رانده شدن ۱۶ نفر از همکارانشان


«از قول کارفرما گفته شده که این کارگران در جریان اعتراضات کارگری دی و آذر ماه ۱۳۹۳ دست داشته و فراهم کننده زمینه ی آشوب و ناامنی در معدن بوده‌اند. به گفته ی کارگران، گردهمایی ها و اعتراضات آنان خودجوش بوده و تنها برای دستیابی به حقوق و خواسته‌های صنفی و بگونه ای ویژه بر علیه بی‌عدالتی برگزار شده است، و از سوی هیچ کس یا نهادی رهنمون نشده است.»

بیش از ۲۵۰ نفر از کارگران معدن کوشک بافق، بامداد امروز (۲ اسپند ماه) در اعتراض به بیرون رانده شدن ۱۶ نفر از همکاران شان و پرداخت نشدن حقوق و دستمزد ۲ماه گذشته شان در برابر در ورودی معدن گرد آمدند.

این کارگران که بامداد امروز در پشتیبانی از همکاران بیرون  رانده شده ی خود تولید را ایستانده و گردهمایی اعتراض آمیزی برپا کرده بودند، می گفتند:
«از ابتدای ماه جاری (اسفند) کارفرما ۱۶ نفر از همکارانمان را که در معادن زیرزمینی و روباز در بخش‌های انتظامات، سنگ شکن و ... مشغول به کار بودند را اخراج کرده است.»

کارگران حاضر در این گردهمایی با بیان اینکه تاکنون حقوق دی و بهمن ماه کارگران معدن کوشک بافق، پرداخت نشده، درباره ی انگیزه های بیرون رانده شدن این ۱۶ کارگر با پیشینه ی کاری ۳ تا ۱۰ سال می‌گویند:
«از قول کارفرما نقل شده است که این کارگران در جریان اعتراضات کارگری دی و آذر دست داشته و فراهم کننده زمینه اغتشاش و ناامنی در معدن بوده‌اند.»

به گفته ی کارگران، گردهمایی ها و اعتراضات آنان خودجوش بوده و تنها برای دستیابی به حقوق و خواسته‌های صنفی و بگونه ای ویژه بر علیه بی‌عدالتی برگزار شده است، و از سوی هیچ کس یا نهادی رهنمون نشده است.

یکی از کارگران معترض گفت:
«در طول ماه‌های گذشته بعد از هر دوره از اعتراضات کارگری بار‌ها به ما وعده داده شد که به مطالباتمان رسیدگی می‌شود؛ اما این وعده‌ها همچنان محقق نشده‌اند.» این کارگر معدن کوشک بافق افزود:
«یکی دیگر از دلایل اعتراض امروز کارگران محقق نشدن وعده‌هایی است که در خصوص حذف غیبت‌هایی است که در روزهای اعتراض برای کارگران حاضر در گردهمایی ها محاسبه شده است.»

به گفته ی این کارگر معترض، در روز‌هایی که کارگران معدن در واکنش به عقب افتادن پرداخت مطالبات خود اعتصاب کرده بودند، واحد اداری این معدن برای همه ی کارگران، واپسین ۴ روز آذر ماه و ۶ روز  نخست دی ماه را غیبت برآورد کرده است. این در حالیست که  بنابر ادعای این کارگر، کارفرما در نشست «شورای تامین» وعده داده بود که غیبت کارگران در روزهای اعتراضات را نادیده می گیرد.

عمده‌ترین درخواست های کارگران معدن کوشک بافق، اجرای «طرح طبقه‌بندی مشاغل»، رسیدگی به چالش های رفاهی و رعایت نکته های ایمنی و بهداشتی در محل معدن، پرداخت حق سختی کار و حق پله و تونل، حق جذب سرب و هزینه‌های خوراک، برخورداری از امنیت شغلی و افزایش مدت قراردادهای بسته شده، بهره برداری نکردن از دستگاه‌های فرسوده در معدن و همچنین استاندارد سازی سامانه های برق و آب و تهویه و امکانات خانه بهداشت که ناشایست است، پرداخت افزوده کاری بر پایه ی قانون و موردهایی از این دست عنوان شده بود. همچنین، کارگران خواهان رسیدگی کارفرما به وضعیت پرداخت «دیه» ی دو کارگر این معدن که سال گذشته در زمان کار در این معدن کشته شده بودند، هستند.

گفتنی است، معدن کوشک بافق در مالکیت خصوصی است که از وسی «شرکت معدن بافق» (سهامی عام) اداره می‌شود و با بیش از ۳۵۰ کارگر در در فاصله ۱۶۵ کیلومتری شرق یزد و ۴۵ کیلومتری شمال شرق شهرستان بافق واقع شده است.

دوم اسپند ماه ۱۳۹۳


این گزارش از سوی اینجانب، ویرایش، پارسی و تا اندازه ای پاکیزه نویسی شده است.    ب. الف. بزرگمهر

پی نوشت:

من این معدن را تا اندازه ای می شناسم؛ در سنجش با دیگر معدن های زیرزمینی ایران که دیده ام، یکی از ناامن ترین و سمی ترین آن هاست؛ افزون بر آنکه پساب آغشته به سرب و روی که هر دو، بویژه سرب، بسیار زهری هستند به شیوه ای درست و فن آورانه فرآوری نمی شوند و این به نوبه ی خود، زیست بوم و آب های زیرزمینی منطقه را نیز آغشته می کند؛ خوشبختانه (در این مورد!)، منطقه ی پیرامون معدن بسیار خشک و کم آب است و می پندارم دامنه ی آلودگی چندان گسترده نباشد. سال ها دورتر به چشم خود دیده ام که فرزندان کارگرانی که در آن هنگام از سطح آگاهی بسیار پایین تر و سنجش ناپذیر با این دوره برخوردار بودند، در کنار حوضچه های پساب بسیار آلوده ی زهری که آب آن به پیرامون خود نیز نشت می کرد، ناچار به بازی بودند؛ چون جای دیگری نداشتند. امیدوارم، اکنون اینگونه نباشد و افزون بر آن کارگران دست در دست یکدیگر، بهره کشان را وادار به عقب نشینی نمایند.

پافشاری نوشتار در صنفی بودن اعتراض نیز ریشخندآمیز است و با خود می اندیشم:
بیگمان نویسندگان شان را به این کار وادار می کنند. قلم به مزد بودن، همین گیر و دارها را دارد ...

شما نمی خواهید «اعتراض صنفی» کنید؟! آن مسوول روزنامه را کفن کنید، اگر اعتراض تان سیاسی باشد! صنفیِ صنفی!

ب. الف. بزرگمهر    سوم اسپند ماه ۱۳۹۳
   

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!