«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۶, چهارشنبه

تفاوت!


تصویر را که می بینم با خود می اندیشم:
هیچ انگیزه ی دیگری جز خودکشی نمی تواند باشد؛ و به گمان نیرومند در پی شکستی عشقی ... تا دم برخورد قطار، نواختن و شاید آوازی در پایان ... از این رُمانتیک تر نمی شود ...

سپس از خود می پرسم:
تو اگر چنین هوسی به سرت زده بود، چه می کردی؟

پاسخ آن بی درنگ آماده است:
یک یا دو نان بربری بزرگ (برای احتیاط) در زیر بغل و به نیش کشیدن آن تا هنگام سررسیدن قطار و هر از گاهی نیم نگاهی به دور و بر برای دیدن دلدار که پیش تر بگونه ای رمزآلود از آماجم آگاه شده است. لحظه های پایانی را نمی توانم پیشاپیش حدس بزنم که چه رخ خواهد داد؛ ولی این ها کم تر مهم هستند؛ مهم، تفاوت های فرهنگی و اجتماعی و سرشتی من و اوست؛ و نیز بیگمان تفاوت دارایی های مان که از آن هم مهم تر است!

ب. الف. بزرگمهر     ششم اسپند ماه ۱۳۹۳ 


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!