خیزید و خــر آرید که هنگام فرار است
اهـواز پر از خاک و خس و گرد و غبار است
آنقدر غبار است که آمار وخامت
خارج شده از حیطه ی آمار و شمار است
در هر نفسی چون که فرورفت گل و لای
وز هر نفسی آنکه برآرند، دمار است
هم صبح چو سیمای فلق سرخ و مشوش
هم روز چونان نیمه ی شب تیره و تار است
بسیار عجیب است که این ابر سیه روی
با اینهمه تمهید و کنش، باز «نبار» است
از بخت بدِ مردم این خطه به نوبت
جنگ و غم و درد و خس و خاشاک، قطار است
از جانب بغداد گهی بمب و گلوله
گاهی مرض و خاک به این سوی، نثار است
یک عده چنانند که انگار نه انگار
کاین خطه ی خونین ز همین دار و دیار است
...
...
...
آلوده ترین شهر جهان شد (چه رکوردی!)
این شهر به اورژانس ترین حال دچار است
تا درد به تهران نرسد، نیست امیدی
تهران برسد «گـَـرد»، همین چاره کار است!
از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از
سوی اینجانب؛ برنام را از متن آن برگزیده و یکی دو لنگه ی سروده که درخواستی از آخوند امنیتی درآمده
از کلاه جادو بود را نیز پیراسته ام. ب.
الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر