«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ بهمن ۱۷, جمعه

نامش را گیج و گول شدن بگذاریم، بهتر است ...


گویا زمانی دورتر «اصلاح طلب» بوده است؛ درست مانند دوره ی مشروطه که شمار بسیاری مشروطه خواه و شمار کمتری مشروعه خواه بودند و نمی دانستند در پی چه بودند و چگونه این یا آن شدند، "اصلاح طلبی" وی نیز چنین وضعیتی داشته و هر روز ناگوارتر می شود؛ و بیگمان، تنها او نیست که به چنین وضعتی دچار شده است؛ شمارشان باید بیش از این ها باشد.

اکنون با خر تو خر شدن بیش تر اوضاع که بر شمار طرفداران حزب باد و گردباد افزوده می شود و چپ و راست، «اصلاح طلب رادیکال»، «اصلاح طلب معتدل»، «اصلاح طلب رادیکال امیدوار»، «اصلاح طلب رادیکال امیدوار با تدبیر»، «رادیکال اصلاح طلب راست پا»، «رادیکال اصلاح طلب چپ پا»، «رادیکال درون خزینه»، «رادیکال لب خزینه» و ... از زمین و آسمان زاییده می شود، این یکی نیز همه چیز را قاتی کرده و خودش هم نمی داند چه می گوید؛ نوشته است:
«... من تعداد یادداشت های که در نقد برخی اشتباهات تیم مذاکره کننده هسته ای نوشتم، کم نبوده؛ ولی اعتقاد دارم باید انصاف را رعایت کرد! حالا اگر کسی نامش را میخواهد بگذارد: محافظه کاری، بی بصیرتی، اسلام امریکایی یا هر چیز دیگر، مشکل من نیست. من از لحاظ حزبی نه اصول گرا هستم؛ نه اصلاح طلب؛ تعصب خاصی روی هیچ کسی هم ندارم.  این هم مانیفست ما!»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

از آن «از لحاظ حزبی ...» اش خنده ام می گیرد و با خود می گویم:
... مانیفست هم بیرون می دهد!

نه جانم! نامش را گیج و گول شدن بگذاریم، بهتر است؛ و هنگامی که آدمی به چنین بیماری دچار می شود، بهترین کار زبان در کام کشیدن است! همان اندازه که با نگاه منگ (همانا منگولانه!) به پیرامون می نگری، دیگران را بس است؛ آن مانیفست را هم بهتر است درِ کوزه بگذاری ...  

ب. الف. بزرگمهر    ۱۷ بهمن ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!