به گزارش زیر و بویژه شمارگان و درصدهای رویش نقدینگی یادشده در آن باریک شوید تا اندازه ی دروغگویی آخوند امنیتی زرزرو که از کمبود سرمایه و پول می نالد را بدست آورید. در همین گزارش به عنوان نمونه، می بینید که چگونه گنجایش نقدینگی «آقایان الله کرم» که بیگمان خداوند بخشنده ی مهربان آن ها را بیش از سایر آدم ها و حتا مسلمانانی که هر روز برای گشایشی در زندگی تیره و تار خود، دست نیایش به سوی آسمان دراز می کنند، دوست دارد از سال ۱۳۸۳ تاکنون نزدیک به ده برابر شده است. این افزایش نقدینگی را در کنار سایر رخدادهای ناگوار، چون پول ها و سرمایه های دزدی شده از بودجه عمومی، نفت و هر چیز پولساز دیگری که باز زده و برده اند، پیش روی این آخوند امنیتی بگذارید و از وی بخواهید تا دستِکم دروغ نگوید و کم تر سرِ توده های مردم ایران شیره بمالد.
اگر اقتصاد ایران رو به ویرانی گذاشته، جز توده های مردم
و شهروندان که گرانباری سترگ آن را بر دوش می کشند، بسیاری صنایع کوچک و میانگین و
بزرگ کشور را نیز دربرمی گیرد که یا ورشکسته می شوند یا ناگزیر به فرآوری کم تر از
گنجایش و توان خود روی می آورند. پیامد همه ی این ها وابستگی هرچه بیش تر اقتصاد
کشور به سرمایه داری امپریالیستی و انگلی شدن اقتصاد کشور، در کنار گرانی سرسام
آور، افزایش بیکاری و تنگدستی توده های مردم ایران و بویژه جوانان آن است؛ به جز
آخوندهای مفتخوار و شکمباره، دیوانسالاران بزرگ دستگاه دولتی، زمینداران و زمین
خواران بزرگ که هر کدام، بگونه ای سهم خویش از سودهای سرسام آور داد و ستدهای خورد
و برد از سوی سرمایه داری بازرگانی و سوداگری را می تیغند و به جیب می زنند،
سایرین حتا سُماق هم نمی توانند بمکند.
در یادداشتی که چندی پیش در همین زمینه نگاشته بودم از آن
میان، آمده بود:
«... گردش مالی داد و ستدهای سوداگران و بازرگانان
بزرگ ایرانی نه تنها در سنجش با گذشته بدتر نشده که بهبود بازهم بیش تری یافته
است؛ همین بهبودی نسبی و سود سرشاری که بازرگانان یادشده هم از صادرات و هم از
واردات کالاها به چنگ می آورند را دولت نیرنگباز آخوندِ زرزرو، به عنوان بهبود
اقتصاد ایران جا زده است.» ۱
از دیدگاه منطق دانشورانه در زمینه ی اجتماعی (برخاسته از
ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی)، چنین اوضاعی بسیار شکننده و ناپایدار است.
شوربختانه، آمارهای باریکی در دست ندارم که بر بنیاد آن
ها بگونه ای گواهمندتر روند بازرویش «سرمایه داری وابسته» («سرمایه داری
کمپرادور») که بویژه از دوران جنگ گرانبار شده از سوی صددام و امپریالیست ها بر ضد
انقلاب بزرگ مردم ایران اوج گرفت را نشان داده، چند و چون وابستگی آن به سرمایه امپریالیستی
را در سنجش با هماوندی های همین سرمایه داری با سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی
در دوره ی رژیم پادشاهی نشان دهم؛ افزون بر آنکه، چنین کاری نیازمند پژوهشی ویژه
کارانه است که من انجام آن را از سوی ویژه کاران رشته های اقتصادی ـ اجتماعی بسیار
سودمند دانسته، سپارش می کنم. با این همه، نمودها و نشانه هایی بسنده گواه آنند که
لایه ی بورژوازی وابسته ای که تن زخم خورده ی خویش را از زیر آوار انقلاب بهمن
۱۳۵۷ بیرون کشید و با همدستی و همپیوندی انگلی ترین بخش های تازه افزوده از
همانگونه، نوکیسگان و نیز دیوانسالاریِ ده ها برابر تبهکارتر از گذشته بهبود یافت
و نیرومند شد، به همان اندازه که از انباشت پولی و سرمایه ی بیشتر و سنجش ناپذیر
با دوره ی رژیم پیشین برخوردار شده از پایه طبقاتی کم دامنه تری در سنجش با آن هنگام
برخوردار است؛ از همین رو، این لایه ی نازک اجتماعی، در سنجش با گذشته از سرشت
انگلی و وابستگی هرچه بیش تر به کشورهای امپریالیستی برخوردار بوده، تبهکارتر و
ایران بربادده تر نیز هست.
به پندار من، همه ی زمینه های بنیادین بایسته برای
سرنگونی رژیمی که بخش سترگی از آن، نماینده ی همان لایه ی نازک اجتماعی با سرشتی
ضدخلقی، ضد ایرانی و فرهنگ آن است از چندین سال پیش به این سو آماده بود و رخدادهای سال ۱۳۸۸ بروشنی آن را
نشان داد. زمینه ای که کمابیش هیچکدام از نیروهای چپ ایران۲ خود را برای آن آماده نکرده بودند
و به همان دلیل و بویژه با کژدیسه نمودن بخشی از جنبش از سوی اصلاح طلبانی دروغین
که با شتاب فضای تهی پدیدآمده را به سود «جمهوری اسلامی، نه یک واژه بیش، نه یک
واژه کم» پر نمودند، زمینه ی ناتوانی، کژدیسه شدن بیش از پیش آن به یاری مزدوران و
کارچاق کن های سرمایه امپریالیستی و در فرجامِ کار، شکست آن را فراهم نمودند؛
جنبشی که در صورت در میان نهاده شدن شعارهای شایسته و اندک سازماندهی درخور می
توانست بسیار کارساز باشد و دستِکم، در نخستین گام، تخت ولایت فقیه پوشالی را
سرنگون نماید تا نیروهای درگیر طبقاتی در میدان بهتر دیده شده و توده های مردم و
حتا روشنفکران گیج و گول شده در آن رژیم تبهکار، ارزیابی درست تر و باریک تری از
عملکرد هر یک از نیروها بیابند. شوربختانه، چنین نشد و با آنکه زمینه های بنیادین یادشده
برای سرنگونی پلیدترین رژیم تاریخ ایران همچنان پابرجاست، چنانچه اوضاع به همین
ترتیب پیش برود، فروپاشی ایران زمین و گسستگی پیوندهای دیرینه ی خلق های آن، بی
بروبرگرد خواهد بود؛ روندی ناگزیر که اهریمنی ترین نیروهای جهان به رهبری امپریالیست
های «یانکی» برای آن لحظه شماری می کنند. چنین مباد!
ب. الف. بزرگمهر
هشتم اسپند ماه ۱۳۹۳
پی نوشت:
۱ ـ «یکی دو نتیجه گیری سرِدستی از دو گزارش آماری ـ اقتصادی»، ب. الف. بزرگمهر، دوم اسپند ماه ۱۳۹۲
۲ ـ با آروین ها و
آزمون هایی که از آن ها بویژه در سال های کنونی دیده ام، برخلاف آنچه که پیش تر
گاه گداری نوشته ام، هیچکدام از این نیروها را که دامنه ی پراکنده ی بزرگی نیز
دارند، چپ راستین بشمار نمی آورم. «سوسیالیسم دانشورانه»، دانشی کاربردی، دانش
رهایی پرولتاریا از چنگ بهره کشی است و تنها در پهنه ی کار و کردار اجتماعی است
که درستی و ارزش خویش را می نمایاند. ارزش سترگ حزب بلشویک و سپس حزب کمونیست
روسیه و رهبر فرزانه و انقلابی آن: و. ای. لنین درست در همین نکته است که درستی
تئوری مارکسیسم را در پراتیک نشان داد و از همین رو، «مارکسیسم» به «لنینیسم» نیز
آراسته شد: «مارکسیسم ـ لنینیسم». بدون چنین برآمد تاریخی با اهرم پرولتاریا و توده
ی دهگانان بی زمین روسیه، «سوسیالیسم دانشورانه»، گامی فراتر از سایر مکتب های
فلسفی برنمی داشت و نمی توانست درستی خود را پایور نماید؛ نمونه ی در اندازه ی
تاریخی کوچک تر، ولی به اندازه ی انقلاب سوسیالیستی روسیه چشمگیر، کار سترگ حزب
کمونیست پرتقال در دوره ای به رهبری «آلوارو کونیال» است که من، وی را در همان
تراز لنین و دیگر رهبران سترگ جنبش کارگری ـ کمونیستی جهان می دانم.
***
«بانک مرکزی ایران»: گنجایش نقدینگی به ۶۸۷ هزار ميليارد
تومان افزایش یافت
معاون اقتصادی «بانک مرکزی ايران» آگاهی داد که گنجایش
نقدينگی در کشور، پايان دی ماه [۱۳۹۳] به بيش از ۶۸۷ هزار ميليارد تومان
رسيده که در سنجش با دی ماه پارسال، ۲۲.۷ درصد افزايش يافته است.
به گزارش خبرگزاری دولتی «ايرنا»، پيمان قربانی روز
چهارشنبه ششم اسپند ماه [۱۳۹۳] همچنين گفت که رویش نقدينگی در دی ماه سال ۹۲ در سنجش با دی ماه سال پيش از آن، ۲۷.۹ درصد بوده است.
نقدينگی در ايران در بهار سال ۸۳ کمی بيش از ۷۰ هزار ميليارد
تومان بود.
«بانک مرکزی ايران»، روز سوم آبان ماه پارسال
اعلام کرده بود که گنجایش نقدينگی در دو دولت محمود احمدینژاد، ریيس جمهوری پیشین
ايران، پنج برابر شده است.
در ساليان گذشته، شماری از کارشناسان و صاحبنظران
اقتصادی، رویش کم پیشینه ی «تورم» در دولتهای نهم و دهم را به افزايش نقدينگی
نسبت میدادند. اين صاحبنظران، کسری
بودجه، بیانضباطی مالی دولت و استقراض از «بانک مرکزی» را برانگیزاننده ی رویش بیپیشینه
نقدينگی در هشت سال رياست جمهوری آقای احمدینژاد بشمار می آوردند.
معاون اقتصادی «بانک مرکزی» در پی گفت که کمابیش ۱/۳ درصد از رویش
نقدينگی سال گذشته به افزايش پوشش آمارهای پولی بانک مرکزی و بشمار آوردن آمارهای
پنج بانک و دو موسسه اعتباری در آمارهای پولی و بانکی هماوند بوده است.
آقای قربانی افزود:
«با احتساب اثر مزبور، رویش نقدينگی در يکساله منتهی به
پايان دی ماه سال ۱۳۹۳ در مقايسه با رقم مشابه سال قبل ۱/۲ واحد درصد کاهش داشته
است.»
معاون اقتصادی «بانک مرکزی» همچنين گفت که میانگین نرخ
دلار در بازار آزاد در ۱۲ ماه گذشته تا بهمن ۹۳ همتراز ۳ هزار و ۲۴۹ تومان بوده که
در سنجش با شمارگان همانند پارسال (۳ هزار و ۲۲۸ تومان)، تنها ششم دهم
درصد رویش داشته است.
نرخ دلار در بازار آزاد در آذر ماه ۸۹ ، کمابیش
یکهزار و چهل و چهار تومان بود؛ ولی در مهرماه ۹۰ به ۱۲۵۰ تومان رسيد و
از آن هنگام با جهشی شگرف روبرو شد؛ بگونه ای که در سال ۹۱ به کمابیش ۳۷۰۰ تومان افزایش یافت.
این گزارش از سوی اینجانب ویرایش و پارسی نویسی شده
است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر