ـ شهر هرت جایی است که رنگ های رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب.
ـ شهر هرت جایی است که نخست ازدواج می کنند؛ سپس همدیگر را
می شناسند.
ـ شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی
از زندگی و فرزند و همسر ندارند.
ـ شهر هرت جایی است که درخت ها علت اصلی ترافیک اند؛ بریده
می شوند تا خودرو ها آسوده تر برانند.
ـ شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های
پدرها و مادرهای شان را درمان کنند.
ـ شهر هرت جایی است که شوهرها انگشتر الماس برای زنان شان
می خرند؛ ولی شکیبایی ۵ دقیقه قدم زدن با آن ها را ندارند.
ـ شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول، پس از ماه ها تنها می
توان برای مردم بلادیده، چند چادر برپا کرد.
ـ شهر هرت جایی است که خنده، نشان از جلف بودن را دارد.
ـ شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شوند زود برسند
سرِ کار تا کار کنند و هزینه ی تاکسی شان را در بیاورند.
ـ شهر هرت جایی است که نیمی از مردمش زیر خط بینوایی اند؛ ولی سریال های تلویزیونی را توی
کاخ ها می سازند.
- چه اندازه شهر هرت آشناست!
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب.
الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر