«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۲۱, پنجشنبه

«نیکلای آستروفسکی» دیگری در پهنه ی دانش! ـ بازانتشار


«گرانبهاترین چیز برای یك انسان زندگی است. زندگی به او یك بار داده میشود و آن را باید چنان گذراند تا سالهای به هدر رفته عمر موجب عذاب دردناك نگردد؛ تا گذشته خوار و ناچیز بر پیشانی او داغ رسوایی نزند؛ تا به هنگام بدرود زندگی بتواند بگوید:
سراسر زندگی و همه نیروهایم وقف زیباترین چیزهای جهان، وقف مبارزه در راه رهایی بشریت شده بود. پس باید شتافت؛ زندگی كرد. آخر یك بیماری بی معنی و یك تصادف تراژیك می تواند رشته ی آن را بگسلد.» 
برگرفته از کتاب «چگونه پولاد آبدیده شد» نوشته ی نیکلای آستروفسکی

ب. الف. بزرگمهر   ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۰

http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/05/blog-post_17.html

***

کیهان شناس معروف بریتانیایی که در کنار توانایی های علمی به خاطر وضعیت جسمانی که به آن مبتلا شده به شهرتی جهانی دست پیدا کرده است در گفتگویی با نیویورک تایمز درباره زندگی روزانه، بیگانه های فضایی و برخورد دهنده هادرون سخن گفته است.

به گزارش خبرگزاری مهر، استفان هاوکینگ، فیزیکدان بریتانیایی در سن ۲۱ سالگی دریافت به بیماری «اسکلروز جانبی آمیوتروفیک» مبتلا شده است. با وجود اینکه این بیماری معمولا پس از ۵ سال مبتلایان خود را می کشد، هاوکینگ به زندگی و پیشرفت ادامه داد و توانست برخی از مهمترین مطالعات کیهان شناسی در زمان خود را به انجام برساند.

در دهه ۱۹۶۰ وی به همراه «راجر پنروز» با استفاده از علم ریاضی به تفسیر ویژگی های سیاهچاله ها پرداخت. در سال ۱۹۷۳ هاوکینگ نظریه نسبیت عمومی انیشتین را در مکانیک کوانتوم به کار برد. وی همچنین نشان داد سیاهچاله ها کاملا سیاه نیستند که در عوض پرتوهایی از میان آنها به بیرون نشت کرده و به تدریج منفجر شده و از بین می روند؛ یافته ای که آثار آن همچنان در علم فیزیک و کیهان شناسی طنین انداز است.

هاوکینگ در سال ۱۹۸۸ تلاش کرد آنچه درباره مرزهای جهان هستی می داند را شرح دهد و نظریات خود را در کتابی به نام " تاریخچه ای از زمان: از انفجار بزرگ تا سیاهچاله ها" منتشر کرد. بیش از ۱۰ میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسید و نام آن برای دو سال جایگاه خود را در لیست پرفروش ترین کتابهای سال حفظ کرد.

هاوکینگ امروز ۶۹ سال سن دارد، وی یکی از جان سخت ترین بیماران مبتلا به اسکلروز جانبی آمیوتروفیک یا ALS است و شاید یکی از الهام بخش ترین این بیماران نیز باشد وی تماما فلج است و تنها راه ارتباطی اش با دیگران نرم افزار شبیه سازی صوتی رایانه ای است که بر روی ویلچیرش نصب شده است.

وی با کمک یکی از ماهیچه های گونه اش سیگنالهایی را به حسگرهای الکترونیکی در عینکش ارسال می کند تا دستورهای مورد نظرش در نهایت به رایانه منتقل شوند. به این شکل وی می تواند به تدریج جملاتی بسازد، و رایانه نیز این جملات را به صدایی به سردی فولاد تبدیل می کند. این فرایندی خسته کننده و زمان گیر است اما تنها راه ارتباطی وی با جهان اطراف است، تنها شیوه ای که می تواند مطالعاتش را در مرکز کیهانشناسی نظری در دانشگاه کمبریج هدایت کند، تنها شیوه ای که می تواند با کمک آن برای متخصصان و غیر متخصصان متون سازنده ای بنویسد و برای شنوندگان مشتاق از فرانسه گرفته تا فیجی، سخنرانی کند.

وی در گفتگو با نیویورک تایمز درباره لذت ویژه اکتشافات علمی سخن گفته است. برای انجام این مصاحبه از یک هفته قبل ۱۰ سئوال برای دختر پروفسور هاوکینگ ارسال شده بود و برای اینکه وی خسته نشود، «لوسی هاوکینگ» این سوالها را طی چندین روز برایش خواند و طی مصاحبه رو در رو هاوکینگ تنها پاسخهایش را که از قبل ضبط کرده بود را بازپخش کرد. در واقع با وجود محدودیتهایی که در اثر بیماری بر هاوکینگ غلبه کرده است، وی هنوز مصاحبه رو در رو را به رد و بدل کردن ایمیل ترجیح می دهد:
نیویورک تایمز: دکتر هاوکینگ، از اینکه وقت خود را به مصاحبه با "ساینس تایمز" اختصاص داده اید ممنونم. می خواهم بدانم چگونه یک روز معمولی زندگی شما سپری می شود؟
استفان هاوکینگ: صبح زود از خواب بر می خیزم و به دفتر کارم در دانشگاه کمبریج می روم، جایی که با همکاران و دانشجویان کار می کنم. با استفاده از ایمیل با دانشمندان سرتاسر جهان ارتباط برقرار می کنم. واضح است که به خاطر ناتوانی جسمی که دارم به یک کمک نیاز دارم. اما من همیشه تلاش کرده ام بر محدودیتهایی که وضعیتم برایم ایجاد کرده، غلبه کنم و زندگی ام را به پربارترین شکل ممکن پیش ببرم. من به کل جهان سفر کرده ام، از قطب جنوب تا خلاء و شاید روزی هم به فضا بروم.

استفان هاوکینگ در شرایط بی وزنی

در اوایل این هفته «لوسی» دخترتان و «پائول دیویس» از دانشگاه آریزونا پیام یک کودک دبستانی را به سوی حیاتهای احتمالی فرازمینی در جهان هستی ارسال کردند. حال شما در جایی دیگر می گویید که ارتباط برقرار کردن انسانها با دیگر گونه های حیات ایده بدی است. با توجه به این نظر، آیا به دخترتان پیشنهاد کردید که این کار را انجام ندهد؟

ـ  پیش از این گفته بودم که برقراری ارتباط با بیگانه های فضایی ایده بدی است زیرا این احتمال وجود دارد که آنها در برابر ما بسیار پیشرفته تر باشند و ممکن است نسل بشر توان پشت سر گذاشتن چنین تجربه ای را نداشته باشد. رقابت «بیگانه های عزیز» (ارسال پیامهای کودکان به فضا) بر اساس بحث متفاوتی انجام گرفته است.

در این پروژه فرض بر این نهاده شد که یکی از حیاتهای هوشمند فرازمینی در حال حاضر با زمین تماس برقرار کرده اند و ما باید پاسخی را برای آنها تنظیم کنیم. در این رقابت از کودکان خواسته شد به شکلی خلاقانه و علمی روشی برای توضیح دادن حیات انسان بر روی سیاره به چند بیگانه کنجکاو روشی بیابند. من هیچ تردیدی ندارم که در صورتی که کوچکترین تماسی از جانب آنها با انسانها برقرار شود، ما باید به آن پاسخ بدهیم. همچنین به نظرم قرار دادن کودکان در موقعیتی که آنها را مجبور می کند درباره نسل بشر و سیاره زمین بیاندیشند، درخواست بسیار جالبی است. در واقع به این شکل از کودکان درخواست شده است تعیین کنند که ما که هستیم و تا به حال چه کرده ایم.

این سئوال را از سر بی احترامی نمی پرسم، اما تعدادی از متخصصان بیماری ALS وجود دارند که اصرار دارند شما به این بیماری مبتلا نیستید. آنها می گویند وضعیت شما بسیار مساعد تر از وضعیت فردی است که مدتها به این بیماری مبتلا شده است. پاسخ شما به این تفکرات چیست؟

ـ شاید به نوع رایج این بیماری که معمولا طی دو یا سه سال قربانی خود را از پا در می آورد، مبتلا نباشم. به طور حتم داشتن شغل و نگهداری خوبی که از من به عمل آمده در وضعیت کنونی ام بی تاثیر نبوده است. من نکات چندان مثبتی درباره این بیماری برای گفتن ندارم. اما این بیماری به من یاد داد هرگز برای خودم تاسف نخوردم زیرا دیگران نسبت به من وضعیت بدتری داشته و توانایی انجام آنچه من اکنون در انجام آنها توانایی دارم را ندارند. من اکنون نسبت به پیش از ابتلا به این بیماری احساس خوشبختی بیشتری دارم. من بسیار خوش شانسم که در زمینه فیزیک نظری، یکی از معدود محدوده هایی که ناتوانی فیزیکی در آن امتیاز منفی چندان مهمی به شمار نمی رود، کار می کنم.


با توجه به تمامی آنچه تا به امروز تجربه کرده اید، به افرادی که به بیماری جدی مانند ALS مبتلا شده اند چه توصیه ای می کنید؟

ـ  توصیه من به این افراد، متمرکز شدن آنها بر روی موضوعاتی است که ناتوانی شان مانع از انجام آنها نمی شود، از آنچه با این موضوعات تداخل می کنند ناراحت نشوید، نگذارید روحتان مانند جسمتان از کار افتاده شود.

امیدواری های زیادی برای بازگشایی برخورد دهنده بزرگ هادرون وجود داشت، آیا شما اکنون از آن ناامید شده اید؟

ـ  هنوز برای دانستن آنچه هادرون کشف خواهد کرد بسیار زود است. تا زمانی که این آزمایشگاه به حداکثر ظرفیت انرژی دست پیدا کند دو سال زمان باقی است و زمانی که به این ظرفیت برسد، میزان انرژی آن پنج برابر انرژی شتابگرهای ذره ای پیشین خواهد شد.

می توان حدس زد که این ماشین چه چیزهایی کشف خواهد کرد اما تجربیات ما نشان داده اند زمانی که محدوده ای جدید از اکتشافات گشوده می شود، چیزهایی کشف می شوند که انتظارش را نداریم. این همان لحظه ای است که فیزیک بسیار هیجان انگیز می شود، زیرا می توانیم چیزهای جدیدی درباره جهان بیاموزیم.
درباره کتابتان بسیار کنجکاوم، آیا از استقبال عظیمی که از آن شد غافلگیر شدید؟ فکر می کنید بیشتر خواننده ها آن را درک کردند؟ یا اینکه جلب شدن توجه آنها و خریداری کتاب برایتان کافی بود؟

ـ من انتظار نداشتم کتاب «تاریخچه ای از زمان» به کتابی پرفروش تبدیل شود، این اولین کتاب موفقم بود و توجه بسیاری را به خود جلب کرد. در ابتدا بسیاری از افراد درک این کتاب را دشوار دیدند، از این رو تصمیم به نوشتن نسخه ای ساده تر از آن را گرفتم که درک آن برای مخاطبان ساده تر باشد. توانستم در نسخه جدید مطالب جدیدتری به کتاب اضافه کنم و در عین حال مطالب بسیار تخصصی را از آن حذف کردم. نتیجه این کار کتاب «تاریخچه ای مختصرتر از زمان» شد که نسبت به کتاب قبلی کمی خلاصه تر اما قابل درک تر بود


آیا از بیان آشکار اعتقادات سیاسی خود خودداری می کنید؟ شما سال گذشته در آمریکا وارد بحث های بیمه درمانی شدید. چرا این کار را کردید؟

ـ  من در واکنش به ادعای رسانه ای آمریکا در سال ۲۰۰۹ که اعلام کرده بود خدمات ملی درمانی در بریتانیا من را دچار ناراحتی کرده است، وارد این بحثها شدم. احساس کردم باید برای توضیح این اشتباه سخنانی را بیان کنم. من یک بریتانیاییم، در کمبریج زندگی می کنم و خدمات درمان ملی برای ۴۰ سال به بهترین شکل ممکن از من نگهداری کرده است. من در بریتانیا تحت بهترین رسیدگی های درمانی قرار گرفته ام، و از این رو احساس کردم مهم است که واقعیت را بیان کنم. من به خدمات درمانی جهانی معتقدم و از گفتن این نظر بیمی ندارم.

طی چند ماه گذشته بر روی زمین فجایع و تخریبهای زیادی به بار آمده است، زمانی که درباره زمین لرزه ها، انقلابها، جنبشها و آلودگی هسته ای ژاپن می خوانید چه احساسی دارید؟ آیا به اندازه دیگر افراد تحت تاثیر این اخبار قرار گرفته اید؟

ـ  من چندین بار از ژاپن دیدن کرده ام و همیشه با میزبانی گرمی مواجه شده ام. من عمیقا از آنچه در ژاپن برای همکاران و دوستانم رخ داده است متاسف شدم. امیدوارم برای بهبود یافتن ژاپن تلاشی جهانی آغاز شود. ما به عنوان یکی از گونه های حیات از بسیاری از فجایع طبیعی و وضعیتهای دشوار نجات یافته ایم و من باور دارم روح انسان قدرت مقاومت در برابر وحشتناک ترین دردها و سختی ها را دارد.

اگر بر اساس ادعای برخی از فیزیکدانان، سفر در زمان ممکن باشد، دوست دارید به کدام لحظه از زندگی خود بازگردید؟ شاید بهتر باشد بپرسم لذت بخش ترین لحظه ای که تجربه کرده اید، چه زمانی بوده است؟

ـ به سال ۱۹۶۷ و زمان تولد اولین فرزندم "رابرت" باز می گردم، سه فرزندم خوشبختی بزرگی به من هدیه کرده اند.

دانشمندان در لابراتوار فرمی به تازگی چیزی یافته اند که از آن به عنوان ذره ای جدید یا نیروی جدید طبیعت یاد می کنند. زمانی که درباره این کشف شنیدید چه فکری کردید؟

ـ  هنوز برای اطمینان داشتن بسیار زود است، اگر بتواند به ما در درک جهان هستی کمک کند بدون شک کشف بسیار خوبی است، اما پیش از آن این کشف باید توسط دیگر شتابگرها به تایید برسد.

نمی خواهم شما را خسته کنم به ویژه با توجه به دشوار بودن روند پاسخ دادن. اما سخنرانی که در "تمپ" انجام دادید بسیار شخصی بود. آیا می خواستید سخنرانی از خود به جا بگذارید تا مردم درک کنند شما واقعا چه کسی هستید؟

ـ (پس از پنج دقیقه) امیدوارم تجربیات من به دیگران کمک کند.

برگرفته از «خبرگزاری مهر»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!