نگذاریم از کشورمان «سگی زنجیری» بسازند!
نادانکی با درج تصویر زیرین که آن سردار ویژه کارِ به کشتن دادن سرداران و
سپاهیان فداکار در جنگ گرانبار شده ی صددام و امپریالیست ها بر ضد کشورمان را در
میان گروهی از نظامیان و شبه نظامیان در خاک عراق نشان می دهد، چندی پیش نوشته بود:
«ای تاریخ! پند بگیر که امروز زادگاه صدام، زیر گام های
سربازان روح الله است»
«گوگل پلاس»
همان هنگام در دل گفتم:
تاریخ از کسی پند نمی گیرد، نادان! شکیبا باش! چنان پندی
به تو و نمونه هایی چون تو خواهد داد که فراموش نکنی ...
... و نمی دانستم، پند کوچکی به همین زودی در راه است.
اکنون روشن می شود که عراقی ها از اینکه ایرانیان، رهبری عملیات جنگی در خاک آن
کشور را بدست گیرند، چندان خشنود نیستند. اینکه چه انگیزه های دیگری و از آن میان
نیرنگبازی های «یانکی» ها در پس ماجراست، نمی دانم؛ ولی به صحنه آمدن خودفروخته ی شناخته
شده ای به نام «ایاد علّاوی» و برانگیختن های چندباره ی وی بر ضد ایرانیان، برای
من گواه خوبی است تا ریز و شپش سایر چیزهایی را که نمی دانم تا اندازه ای پر کنم.
روشن شده است که نیروهای ایرانی و نیروهای عراقی همراه شان نتوانسته اند شهر تکریت، زادگاه آن پلید
گوربگورشده را از چنگ «داعش» و شاید نیروهای دیگری که به آن ها پیوسته اند،
درآورند. از سوی دیگر، مرکز فرماندهی «یانکی» ها پیام داده است که جنگ برعلیه
«داعش» را پشتیبانی هوایی خواهد نمود. پیام روشنی است که نمی دانم بخشی از سازش
های پشت پرده با «یانکی» هاست یا گامی جداگانه از سوی این
ها:
گوشت دم توپ از شما! بمباران هوایی از ما!
در تصویر بالایی، تنی چند از کسانی که در حال رد شدن از
زیر قرآن به پیشانی جنگ با «داعش» می روند و از آن میان پسری نوجوان دیده می شوند.
اگر همه ی این ها الله بختکی و بدون برنامه ای از پیش
آماده شده روی داده و می دهد، در بهترین حالت آن، نشانه ای از خریّت است؛ زیرا به
برنامه ی کاشت و نشای آن گروه دوزخی در منطقه و دامنگیر شدن جنگی آیینی میان سنی ها
با شیعیان کمک بیشتری خواهد نمود. آنچه روی می دهد، سویه های دیگری نیز دارد که به
برخی از آن ها در نوشتارهای دیگر اشاره نموده ام؛ گرچه نیازمند، نوشتاری ویژه در
این باره است که امیدوارم بخت نوشتن آن را بیابم. یکی از این سویه ها، گشودن گره دشوار
بیکاری گسترده در میان جوان ها، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر به یاری جنگ است
که به دلیل زمینگیر شدن سامانه ی سرمایه داری جهانی و گسترش الگوی بلاخیز سرمایه
داری نولیبرال در منطقه، در کنار واقعیت دردناکِ نبود چشم اندازهای روشن برای پی
گرفتن «راه رشد اقتصادی ـ اجتماعی» با سمتگیریِ سوسیالیستی، آسان ترین و کوتاه
ترین راه در دسترسِ رژیم های تبهکار منطقه است.
نیک می دانم که برخی از روشنفکرانِ تن پرورِ لایه های
میان به بالای اجتماعی چه در سر دارند. بسیاری از آن ها با کینه و نفرتی که ریشه
در سیاست های پلید جمهوری اسلامی در خودی ناخودی کردن مردم دارد، می پندارند:
بگذار بروند و کشته شوند! به درک اسفل السافلین!
این نیز گونه ای پستی و پیامد شکاف های ژرف طبقاتی در
جامعه ماست. به آن بیش تر نمی پردازم ...
برخیزیم و از هر راه ممکن با چنین سیاست یا بی سیاستی از
سوی رژیم تبهکار جمهوری اسلامی که در کردار، خواه ناخواه، بازیچه ی دست کشورهای امپریالیستی
است، بستیزیم؛ وگرنه، جنگی با دامنه ای بسیار گسترده تر از جنگ رژیم صددام با
کشورمان در چشم انداز خواهد بود که می تواند بازهم بیش تر گسترش یابد و منطقه ی
بزرگ تری در آسیا و اروپا را درگیر کند.
نگذاریم به بهانه ی پاسداری از گنبدهای زرین این یا آن
امام یا هر بهانه ی ناشایست دیگری از جوانان و نوجوانان میهن مان چون «گوشتِ دمِ
توپِ» برای پیشبرد سیاست های پلید منطقه ای و فرامنطقه ای امپریالیست ها، سود برده
شود.
اگر رژیم گوربگور شده ی پیشین ایران در کنار اسراییل و در
شرایطی نسنجیدنی با شرایط امروز جهان، یکی از دو ژاندارم منطقه بود، رژیم تبهکار
جمهوری اسلامی، دستِ بالا سگی زنجیری خواهد بود!
نگذاریم از کشورمان «سگی زنجیری» بسازند!
ب. الف. بزرگمهر پنجم فروردین ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر