سالی نو فرا می رسد؛ نه نرم نرمک که با شتابی فراخور دوران کنونی. من هم چون آن کودکی که خاک بازی را بیش از پاکیزه شدن و رخت نو پوشیدن خوش دارد و هر روز برایش روزی نوست، باید این آیین به یادگار مانده از نیاکان مان را که برخلاف گفته ای ساده انگارانه، بسی بیش از گردش یک دور زمین به گِرد خورشید در زمانی پیش بینی شده است، ارج بنهم و آن را پاسدارم. بی آن از شناسه ی ایرانی خود، تهی می شوم؛ چهره ام رنگ می بازد و به رنگی دلخواه آنان که خُرد و خوارمان می خواهند، درمی آیم:
رنگی تیره، دامنه ای از
خاکستری و نه رنگ های سرخ و سبز و آبی آسمانی و نیلی و هزاران رنگ آمیزی دیگر بسان
سنجاقک های زیبا میان سبزه و گل نورسته در تپه ماهورهای کنار دریا که هنوز بخشی از
رویاهایم را رنگ و آذین می بخشند.
در آستانه ی نوروز، سالی پرجنب
و جوش با رنگ هایی پر از شادمانی و سرزندگی برای همگی آرزومندم و امیدوارم، بختک
سیاهی که بر سینه ی ایران چنگ انداخته و قلب توده های مردم را می فشرد، هرچه زودتر
نیست و نابود شود.
برای بی بند و بار شدگان، بند
و باری درخور، برای آسیب دیدگان مغزی، بهبودی و جویی عقل، برای چشم بستگان بر واقعیت ها،
دیدگانی گشاده و هشیار، برای لمیدگان بر سوسیالیسمی نازا و نادانشورانه و نیز همه
ی آن ها که در کرداری ناهمتا با گفتار به پایداری اوضاع کنونی به سود بهره کشان یاری می رسانند، بازنگری
و بهبود کارنامه ی خود یا گور خود را گم کردن و برای خلق های ایران زمین، پیوند
و یگانگی بیش تر در برابر دشمنان به جامه ی اسلامی دروغین درآمده و همدستان و
همچشمان ریز و درشت شان آرزومندم.
همی خواهم ز
وخشور تش افروز که نوروزت همیشه باد
پیروز
ب. الف. بزرگمهر ۲۹ اسپند ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر