«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۱۰, یکشنبه

از این زاویه بنگر که کار یا نابکاری انجام شده، بیش از همه به سود چه کسی است!


تصویر پیوست را با برنام «در حاشیه تظاهرات اعتراض آمیز در روسیه نسبت به کشته شدن رهبر مخالفان پوتین» که بروشنی رژیم روسیه را نشانه می گیرد، درج کرده است. («گوگل پلاس»)

نمونه های روشن تر چنین برخورد از دید من شتاب زده ای را دیگران نیز نشان داده اند.

برایش نوشته ام:
در این باره که حاکمیت روسیه، حاکمیتی تبهکار و پلید است، تردیدی نیست؛ ولی من بر بنیاد احساسی برخاسته از منطق و در منگنه قرار گرفتن حاکمیت آن کشور میان پیگیریِ راهِ درستِ رویارویی با فاشیسم برآمده در اکرایین و بخوبی ساز و برگ یافته از سوی «یانکی» ها و کم و بیش دیگر کشورهای امپریالیستی اروپای باختری از یکسو یا تن دادن بازهم بیش تر به خواست های این کشورها، گمان اینکه آن آدم مخالف از سوی مزدوران امپریالیست ها ترور شده باشد را بسیار بیش تر می دانم. در اینگونه موردها باید از اینجا جُستار را آغازید و از این زاویه به آن نگریست که این یا آن کار یا نابکاری انجام شده، بیش از همه به سود چه کسی، چه حزب و گروهی یا چه کشوری است. گرچه رخدادهای تاریخی همواره با سویه ی «منطقی» آن کم و بیش زاویه دارند، ولی در بیش تر موردهایی اینچنین باید انگشت اشاره را به سوی کسی یا جریانی گرفت که بیش ترین سود را از آن کار برده و می برد.

ب. الف. بزرگمهر    دهم اسپند ماه ۱۳۹۳  



پی نوشت:

کسی در زیر آن نوشته بود:
متاسفانه شما هم مثل حسین شریعتمداری تحلیل میکنید، این سخن شما من رو که پیگیر نوشته هاتون هستم عمیقا متاثر کرد.

از «گوگل پلاس»

از وی پرسیده بودم:
کجای سخن اشتباه بود؟ آن را بفرمایید تا من هم بدانم. (همانجا)

پس از گذشت چند روز که پاسخی از وی دریافت نکردم، برایش نوشته ام:
از شما خواسته بودم که دقیق تر بنویسید کجای سخن ایراد داشت. به نظرم یا آن را ندیده اید یا وقت نکرده اید که پاسخ دهید. به هر رو، یادآوری چند نکته را سودمند می دانم:
الف. اینکه شیوه تحلیل من به حسین شریعتمداری می ماند، اگر در این زمینه گفته اید، اشکالی ندارد. چنین چیزی امکانش هست. ضمن اینکه برعکس آن هم می توان نوشت که درست تر است. آن ها هستند که از روی دست چپ ها چیز برمی دارند و سازگار با شیوه ی اندیشگی خود با دگرگونی هایی بکار می برند. از آن رهبر بیش از اندازه فرزانه و مصباح یزدی و همین آقا گرفته تا کسانی از جبهه ی به اصطلاح اصلاح طلبان و دیگران. چپ ها ـ و منظورم چپ راستین است نه هر یالغوز چپ نما یا تندرویی! ـ به این دلیل که بر بنیاد ماتریالیسم دیالکتیک که روشی علمی و بسیار فراتر از منطق صوری «آقایان» است، می توانند بهتر تحلیل کنند و به ژرفای بیش تری دست یابند و نیز بهتر پیش بینی کنند. آن ها هستند که جستارهایی از روی دست چپ ها برمی دارند. در گذشته نیز همینگونه بود. اکنون نیز هست.

ب. آنچه گفته بودم نه یک تحلیل، آنگونه که نوشته اید که بیش از آن یک گمانه زنی بود.

پ. من که آهنگ متاثر نمودن شما را نداشته ام و اگر پیش می آید از آن گریزی نیست. با این همه به شما سپارش می کنم که در پهنه ی سیاسی و اجتماعی و بطور کلی، همه چیز را با مغزی سرد بخوانید؛ قلب تان گرم باشد، نه تنها بد نیست که خوب نیز هست. بویژه برای کار و پیکار به آن بیگمان نیاز است؛ ولی مغزی گرم، بیش تر وقت ها سنکوب می کند و از کار می افتد!

ت. برای آنکه ببینید آن گمانه زنی بر بنیادی منطقی و دانشورانه استوار بوده، بد نیست به اظهار نظر تازه ی رهبر حرب کمونیست روسیه در این باره و نیز دیگران باریک شوید که همان را گفته اند که من گمانه زده بودم. سخن از تحلیل نیست. پیش تر نوشته بودم و یکی دو یادداشت نیز در این باره نوشته ام که در این موردها، نخست آن کس را باید نشانه رفت که بیش تر به سود اوست و در چنین موقعیتی (اوضاع اکرایین و جهان) کشتن آدمی سرشناس و انداختن آن به گردن همچشم، بیش تر (نمی گویم حتمن!) کار «یانکی» ها یا همانا «شیطان بزرگ» و همدستانش می تواند باشد و نه حاکمیت مافیایی روسیه که از دو سو در منگنه قرار گرفته است. کسی که در منگنه قرار گرفته، باید مغزش عیب داشته باشد که دردسر تازه ای برای خود فراهم کند.

امیدوارم اندکی هم شده روشن شده باشید و ساده در پی تبلیغات رسانه ای امپریالیستی ـ سیهونیستی ندوید. درست در اینجاست که تفاوت بزرگ میان الاغی که دوبار دستش به یک چاله نمی رود و آدمی که بارها دست، پا و حتا گردنش در چاله چوله گیر می کند و می شکند، هست. منظورم شما نیستید. این را کلی گفتم!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۳ اسپند ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!