«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۱۱, دوشنبه

هندوانه زیر بغل خدا و درخواستی بیجا از وی!


نوشته است:
«خدایا! تو که آنقدر باحالی، کاری کن که پیش از نوروز، هیچ بچه ای در اندوه جامه ی نو نماند

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

پاسخ خدا:
من، خود از بی جامگی بر عرش نشسته* و از ترس وسوسه ی فرشتگان و جن و پری، حتا پایم را نمی توانم دراز کنم. اهریمن نیز همین دور و برها کمین کرده است. می دانی که تا چه اندازه بدسگال و کژرفتار است؟ اگر از بیم وی نبود، همینگونه برهنه بر زمین شما فرود می آمدم و دست نوازشی بر سرِ آن کودکان لُخت و پَتی می کشیدم! همین و بس!

تو از منِ بی جامه، چگونه چشمِ فراهم نمودن جامه برای کودکان داری؟!

 ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ اسپند ماه ۱۳۹۳

* با الهام از زبانزد: «بی بی از بی چادری در پرده است!»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!