«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۱۴, پنجشنبه

ما که همیشه کف دستمان را بو نمی کنیم؛ اگر بو کنیم، سرگیجه می گیریم ...


یکی از دو تصویر را بیش تر ایرانیان خوب می شناسند؛ می پندارم حتا در بسیاری از جاهای دوردست جهان نیز کسانی که با رسانه های نو سر و کار دارند، تصویر وی را دستکم یکبار دیده اند؛ همان اسلام پیشه ی ذوب در ولایتی است که برای آن رهبر دَبَنگ، یقه می دراند و سپس «بانک ملی ایران» را جلوی دیدگان آن همه بوزینه ی اطلاعاتی و دیگر اسلام پناهان و اسلام پیشگان در روز روشن بار زد و به کانادا بُرد. 

تصویر تازه ی وی را نیز با ریش و پشمی خوب تراشیده ببینید که حتا مگس روی چهره اش «بُکسِ باد» می کند؛ گرچه، بیش تر به گنجشکی رنگ شده به کالبد قناری درآمده، می ماند. گونه ای دشواری که در زبانزد امروزی جهان، «دشواری شیک» خوانده می شود و دامنگیر همه ی آدم های سرشناس است؛ تفاوتی هم نمی کند که این سرشناسی به خاطر چهره ی دلربای فلان هنرپیشه یا پرآوازه بودن بهمان فوتبالیست باشد؛ یا در این مورد ویژه که در کنار «بازی خورد و برد هسته دار»، یکی دیگر از "افتخارات" و گُل های سر سبد «آقای فتنه شناس» خودمان است: 
دزدی بزک کرده که نور بیگناهی از چهره اش می بارد!

اگر از آن «آقای فتنه شناس» بپرسی، چرا فتنه گری این یکی را ندیده ای، شاید یواشکی و پچ پچ کنان، چیزی در این مایه ها بگوید:
«ما که همیشه کف دستمان را بو نمی کنیم؛ اگر بو کنیم، سرگیجه می گیریم ...»

اسلام پیشگان پر مایه ی دیگری نیز همین راه را پیش بینی نموده و برای آینده برگزیده اند؛ دو یا چند ملیتی هایی که بهشتی نه در آسمان که روی زمین یافته اند؛ ولی پیش تر نوشته بودم و بازهم یادآور می شوم که چز چند تنی نور چشمی ها و در آب نمک خوابیده های شان، سایرین کور خوانده اند! «خرِ شیطان بزرگ» که از «پل» ایران گذشت، خواهند دید چگونه همه ی "نعمت های خدادادی" یا همانا پول ها و سرمایه های بادآورده را از چنگ شان درخواهند آورد و بسیاری از آن ها را به پادافره تبهکاری های شان روانه ی زندان خواهند نمود.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۴ اسپند ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!