جمعه ی پیش که غروبش دلگیر بود، مثل همه ی جمعه های گذشته از خانه بیرون زدیم. فکر نمی کردم مردم اینقدر زود به پیشواز عید رفته اند. حتی چند خانه ای هم بود که فرش هایشان راشسته و روی دیوارهایشان انداخته بودند. خیابان ها هم خالی از جمعیت نبود. از همین حالا روی یک «بیلبورد» بزرگ زده بودند: سوگواری ایام فاطمیه اول ...
انگار تو دهنی سنگینی بود برای ایست دادن و متوقف کردن
شادی مردم. ماشین را پارک کردیم و پیاده شدیم. توجهم به مردمی بود که از زیر «بیلبورد» رد می شدند. اگر تنها بودند با
خودشان حرف می زدند؛ وگرنه با اعتراض، ناسزا می گفتند و رد می شدند.
یکی می گفت:
«چرا دوره ی شاه از این خبرها نبود؟ مگر ما آن موقع
مسلمان نبودیم؟! ...»
دیگری می گفت:
«چهارشنبه سوری را هم غدغن کردند ...»
آن یکی می گفت:
«بریم بمیرم بهتره؛ چقدر عزاداری آخه؟! ...»
از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور از اینجانب؛
برنام را از متن برگزیده ام. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر