«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۲۰, چهارشنبه

زردها بیخود قرمز نشدند* ـ بازانتشار


در یکی از تارنگاشت هایی که هنوز نشانه هایی از چپ دربر دارد و درونش از «هر چمنی، گلی» یافت می شود، نوشتاری با عنوان درشت و به رنگ قهوه ای یا اُخرایی بدرنگی درج شده است:
«پیروزی تاریخی حزب سبزهای آلمان در دو انتخابات ایالتی»

درون متن، از آن میان، چنین آمده است:
«سبزها، در صورتی که تغییر مهمی در نتایج نهایی به وجود نیاید می‌توانند همراه با سوسیال دموکرات‌ها که حدود ۲۳ درصد رای آورده‌اند در یک دولت ائتلافی شرکت کنند. در چنین شرایطی حزب سبزها خواهد توانست برای نخستین بار در تاریخ فعالیتش ریاست دولت را در اختیار بگیرد.»

با خود می اندیشم:
«پیروزی تاریخی برای کی؟ برای توده ی مردم آلمان؟! یا شاید چون «نخستین بار در تاریخ فعالیتش ریاست دولت را در اختیار ...» گرفته است؟! خوب، که چی؟! تا دوره ی بعدی آنقدر گند می زنند و شلوارشان را زرد می کنند تا دوباره "بنفش ها" یا شاید "سیاه و قهوه ای ها" سرِ کار ییایند!

این ها، چرا این میان هورا می کشند؟ چه دستشان می آید؟ شاید چون "سبزها" سرِ کیسه را کمی بیشتر شل می کنند؟ یا داروی خواب آور و قرص مُسکّن بیشتری میان توده ی روزبروز بی نواتر شده و شهروندان درجه دو و بیگانگان بخت برگشته پخش می کنند؟! ... و آنها که با وجود داشتن گذرنامه های آلمانی، هیچ آلمانی به حسابشان نمی آورد برای چه هورا می کشند ...»

همواره، هنگامی که به عملکرد "چپ" های سوسیال دمکرات، سبز و گونه های دیگر آن می اندیشم، یاد این گفته ی لنین، آن دانشمند انقلابی فرزانه، می افتم که آنها را به «دُمل اپورتونیستی» مانند دانسته بود که چنانچه درمانش به درازا بکشد، سامانه ی پوسیده امپریالیستی چند هنگامی بیش به درازا خواهد کشید.

با خود می اندیشم:
«آدم باید مغز خر خورده باشد، اگر پس از سال ها زندگی در مرکز دوزخ امپریالیستی، هنوز ساز و کار انتخابات آن و نقش حزب های شکارچی رای مردم را خوب درنیافته باشد؛ آدم باید بسیار نادان باشد که نقش و عملکرد "چپ" های سوسیال دمکرات، سبز و گونه های دیگر آن را در این ساز و کار خوب درنیافته باشد. البته، اگر تنها نادانی در کار باشد؟!»

ب. الف. بزرگمهر            نهم فروردین ماه هزار و سیصد و نود
 
http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/03/blog-post_702.html

* با الهام از یکی از سروده های نیمایوشیج
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!