«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۱۸, دوشنبه

عشق را ای کاش زبانِ سخن بود ...


آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم
خُنیاگرِ غمگینی‌ست
که آوازش را از دست داده است

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود
 
هزار کاکُلی شاد
در چشمانِ توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم
دلِ اندُه‌گینِ شبی‌ست
که مهتابش را می‌جوید

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار آفتابِ خندان در خرامِ توست
هزار ستاره‌ی گریان
در تمنای من

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

زنده یاد احمد شاملو      ۳۱   تیر ماه  ۱۳۵۸  

برنام را از متن سروده برگزیده ام.    ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!