«ایستادگی ملت ایران در برابر زیادهخواهی آمریکا در حوزه فناوری هستهای، جمهوری اسلامی، در طول ۱۲ سال امروز ما را در جایگاهی قرار داده که دشمنانمان اذعان دارند جمهوری اسلامی در کلوپ هستهای جهان تعریف میشود و اذعان دارند که چرخه کامل سوخت در خاک جمهوری اسلامی سامان مییابد؛ این در سایه استقامت و پایداری ملت ایران و راهبردی که رهبری تعریف کردهاند به دست میآید.»
«نموداراسلام» محمدحسن ابوترابیفرد [اعلا]، نائب رییس مجلس فرمایشی رژیم
سرسپرده ی جمهوری اسلامی، «ایسنا»، ۱۶ فروردین ماه ۱۳۹۴ (افزوده ی درون [ ] از آنِ من است.
ب. الف. بزرگمهر)
مات می مانی که به سخنان این «فردِ
اعلا»، چگونه برخورد کنی! آیا خود را می فریبد؟ تا این اندازه؟! آیا مردم
فریبی است؟ یا شاید آمیزه ای از هر دو؟ ولی، هرچه باشد و به هر انگیزه ای چنین
یاوه هایی بر زبان آمده باشد، تنها خود را ریشخند می کند؛ توده های مردم ایران را
نخواهد توانست بفریبد. کدام باشگاه هسته ای که بر زبان این یکی هم افتاده و طوطی
وار آن را پی می گیرد؟! هنگامی که قرار شده، بیش از ۹۵ درصد «کیک زرد هسته ای» فرآوری
شده به آن ها سپرده شده یا به بهایی ناچیز فروخته شود و نه حتا ۵ درصد که ۳.۶۷ درصد
اورانیوم فرآوری کنی که از بنیاد، نیازمند شناسایی و از آن بدتر فرمان کسی نیست، سخن
از چرخه کامل سوخت چه آرشی می یابد؟ آیا درنمی یابد که قرار است "کیک" زرد
یا قهوه ای از گونه ای دیگر، جایگزین «کیک زرد هسته ای» شود؟
آیا در یک داد و ستد پاپاپای
در بازارهای دوره های بسیار دور تاریخ آدمی، آن هنگام که هنوز پول به عنوان ابزار و
میانجی داد و ستد کالاها پدید نیامده بود، به عنوان نمونه، یک روستایی گاوش را به
بازار می برد تا در برابر آن گاوی دیگر به خانه ببرد؟!
آیا گروه نابکار «سیّد از خر
جسته و نخودچی کشمش ها + عین الله» همه ی آن چیزهایی را که بگونه ای غیرقانونی در
پیوست های هنوز منتشر نشده دستینه کرده اند، بر زبان آورده اند؟ آیا آن رهبر
نابکارِ دروغگو از این همه آگاهی ندارد؟ و آیا بازهم پشتک واروی تازه ای از انبانِ «نرمش
قهرمانانه» اش بیرون خواهد کشید که سرِ پیرامونیان خویش کلاه بگذارد و "دلواپسان"
خوش چس خزینه اش را دلداری دهد؟ سرِ مردم را که نمی توان شیره مالید.
بسیاری از سردمداران رژیم
تبهکار و سرسپرده از خاستگاهی روستایی برخوردارند و من در اندیشه ام که شاید شم
غریزی روستایی را نیز پس از سی و شش سال کوچ از روستا به شهر و خورد و بردهای نان
و آبدار از کف داده باشند! زیرا یک «روستاییِ نمودار» (شاخص، Index)، هنگامی که گندی بالا می آورد و
مورد پرسش یا بازخواست قرار می گیرد، دستکم بخشی از واقعیت را گاه با گردنی کج شده به گردن می گیرد تا از پادافرهِ گناه یا نابکاری
انجام شده، خویش را برهاند یا دستکم آن را کاهش دهد.
آنچه می بینم پررویی بسیار از
یکسو و نادیده گرفتن خِرَد و بینش مردم ایران از سوی دیگر است. از این همه که نامی
بهتر برای آن نمی یابم، مات می مانی!
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ فروردین ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر