مجید توکلی، زندانی سیاسی که پس از چهار سال زندانی
کشیدن، چند روزی آزاد شده بود، دوباره به
زندان رژیم تبهکار جمهوری اسلامی بازگردانده شد. همراه با وی، زیست و روان بسیاری
از زندانیان سیاسی ایران که شرایطی گاه بس ناروا و از آن میان، روانه شدن هر از
گاهی به سلول هایی تک نفره یا افکنده شدن به بندهای زندانیان تبهکارِ و بیماران
روانی سال ها در زندان مانده بر آن ها گرانبار می شود، هر روز با بیم های بیش تری
روبروست.
رهبر دَبَنگ بی آبروی «نظام» که دورقابچین ها و آش
خورهایش وی را «رهبر انقلاب»۱ می نامند، چند روز پیش در
هماوندی با آبروریزی پورشه سواری مرگبار یکی از آقازادگان بگونه ای سفسطه گرانه با
پیچاندن جُستار به سمت و سویی دیگر گفته یود:
«مقابله با ناامنیهای
روانی در جامعه، همچون نگرانی خانوادهها از حضور فرزندانشان در خیابانها و
بوستانها به دلیل احتمال کشیده شدن آنها به سمت مواد مخدر و یا نگرانی از کشانده
شدن جوانان به سمت فحشا و منکرات، بسیار با اهمیتتر از مقابله با ناامنیهای فیزیکی
است و باید با چنین ناامنیهایی بهطور جدی مقابله شود.
...
در آمریکا که اکنون رئیسجمهور
آن هم یک سیاهپوست است، سیاهان به وسیلهی پلیس مورد ظلم و بیاعتنایی و تحقیر
قرار میگیرند که چنین رفتاری موجب بروز ناآرامیها نیز شده است.»۲
... و این در شرایطی است که افزون
بر آبروریزی های اینچنینی که با همه ی پنهانکاری ها هر بار نمودی از آن به روی آب
آمده، دیدگان و روح و روان جامعه را می آزارد، ماجرای اسیدپاشی به روی دختران و
زنان، چاقوکشی ها و دیگر موردهای همانند، در کردار بدست فراموشی سپرده شده است.
جای هیچگونه شگفتی نیز نیست؛ زیرا به گفته ی این کینه توزِ بدپیشینه که بگمان
بسیار نیرومند، تن به همکاری با «سازمان اطلاعات و امنیت» رزیم پیشین («ساواک»)
نیز داده و در ماجرای ننگین به آتش کشیدن «سینما رکس آبادان» در آستانه ی انقلاب
بهمن ۵۷، یکی از عوامل پشت پرده بوده، «رویارویی با ناامنی های فیزیکی» از چندان
اهمیتی در برابر آنچه وی، کشانده شدن جوانان به سوی «فحشا و منکرات» می نامد و
همگی نیز فرآورده های همین رژیم پلیدند، برخوردار نیست؛ گرچه، ترس وی از این ها
نیز نیست؛ «رویارویی با ناامنیهای روانی در جامعه» بیش
از آن و بگونه ای سمتگیری شده، ترس وی و رژیم شوم و بدشگونش از برآشفتگی و خیزش
توده های بجان آمده ی ایران را بازمی تاباند. برای چنین تبهکار بیشرمی که دستش به
خون بسیاری از جوانان، فرهیختگان و کنشگران سیاسی ایران آلوده است و واپسین گام
های سرسپردگی به امپریالیست ها را نیز پیموده و می پیماید، اینکه زندانی سیاسی از
دیدار بستگان خویش برای سالیان دراز بازداشته شود و حتا کسی تنها به "پادافره"
دگراندیشی بالای دار رود از کم ترین اهمیت برخوردار است.
ننگ بر چنین رژیم پلید فرومایه ای!
سرنگون باد رژیم تبهکار، ورشکسته و سرسپرده ی جمهوری
اسلامی!
ب. الف. بزرگمهر نهم اردی بهشت ماه ۱۳۹۴
پی نوشت:
۱ ـ رهبر انقلاب؟! زرشک!
۲ ـ «دیدار فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری
اسلامی با رهبر انقلاب»، ششم اردی بهشت ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر