«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

زندانی سیاسی، نماد پایداری و ایستادگی توده های مردم به زنجیر کشیده شده ی ایران!


مجید توکلی، زندانی سیاسی که پس از چهار سال زندانی کشیدن، چند روزی آزاد شده بود، دوباره  به زندان رژیم تبهکار جمهوری اسلامی بازگردانده شد. همراه با وی، زیست و روان بسیاری از زندانیان سیاسی ایران که شرایطی گاه بس ناروا و از آن میان، روانه شدن هر از گاهی به سلول هایی تک نفره یا افکنده شدن به بندهای زندانیان تبهکارِ و بیماران روانی سال ها در زندان مانده بر آن ها گرانبار می شود، هر روز با بیم های بیش تری روبروست.

رهبر دَبَنگ بی آبروی «نظام» که دورقابچین ها و آش خورهایش وی را «رهبر انقلاب»۱ می نامند، چند روز پیش در هماوندی با آبروریزی پورشه سواری مرگبار یکی از آقازادگان بگونه ای سفسطه گرانه با پیچاندن جُستار به سمت و سویی دیگر گفته یود:
«مقابله با ناامنی‌های روانی در جامعه، همچون نگرانی خانواده‌ها از حضور فرزندانشان در خیابان‌ها و بوستان‌ها به دلیل احتمال کشیده شدن آنها به سمت مواد مخدر و یا نگرانی از کشانده شدن جوانان به سمت فحشا و منکرات، بسیار با اهمیت‌تر از مقابله با ناامنی‌های فیزیکی است و باید با چنین ناامنی‌هایی به‌طور جدی مقابله شود.
...
در آمریکا که اکنون رئیس‌جمهور آن هم یک سیاه‌پوست است، سیاهان به وسیله‌ی پلیس مورد ظلم و بی‌اعتنایی و تحقیر قرار می‌گیرند که چنین رفتاری موجب بروز ناآرامی‌ها نیز شده است.»۲ 

... و این در شرایطی است که افزون بر آبروریزی های اینچنینی که با همه ی پنهانکاری ها هر بار نمودی از آن به روی آب آمده، دیدگان و روح و روان جامعه را می آزارد، ماجرای اسیدپاشی به روی دختران و زنان، چاقوکشی ها و دیگر موردهای همانند، در کردار بدست فراموشی سپرده شده است. جای هیچگونه شگفتی نیز نیست؛ زیرا به گفته ی این کینه توزِ بدپیشینه که بگمان بسیار نیرومند، تن به همکاری با «سازمان اطلاعات و امنیت» رزیم پیشین («ساواک») نیز داده و در ماجرای ننگین به آتش کشیدن «سینما رکس آبادان» در آستانه ی انقلاب بهمن ۵۷، یکی از عوامل پشت پرده بوده، «رویارویی با ناامنی های فیزیکی» از چندان اهمیتی در برابر آنچه وی، کشانده شدن جوانان به سوی «فحشا و منکرات» می نامد و همگی نیز فرآورده های همین رژیم پلیدند، برخوردار نیست؛ گرچه، ترس وی از این ها نیز نیست؛ «رویارویی با ناامنی‌های روانی در جامعه» بیش از آن و بگونه ای سمتگیری شده، ترس وی و رژیم شوم و بدشگونش از برآشفتگی و خیزش توده های بجان آمده ی ایران را بازمی تاباند. برای چنین تبهکار بیشرمی که دستش به خون بسیاری از جوانان، فرهیختگان و کنشگران سیاسی ایران آلوده است و واپسین گام های سرسپردگی به امپریالیست ها را نیز پیموده و می پیماید، اینکه زندانی سیاسی از دیدار بستگان خویش برای سالیان دراز بازداشته شود و حتا کسی تنها به "پادافره" دگراندیشی بالای دار رود از کم ترین اهمیت برخوردار است.

ننگ بر چنین رژیم پلید فرومایه ای!

سرنگون باد رژیم تبهکار، ورشکسته و سرسپرده ی جمهوری اسلامی!

ب. الف. بزرگمهر     نهم اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:

۱ ـ رهبر انقلاب؟! زرشک!

۲ ـ «دیدار فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با رهبر انقلاب»، ششم اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!