«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ فروردین ۱۵, شنبه

برای «خوک پیرون» همین بس که نواله اش روبراه باشد ...

دروغپردازی رسانه ای مزدوران و جیره خواران امپریالیست ها درباره ی شادمانی هسته ای!

از دیشب تاکنون، خبرهایی اینجا و آنجا درج می شود که گویا مردم ایران از شادی پیروزی (؟!) در «گفتگوهای هسته ای» به خیابان ها ریخته و جشن گرفته اند! دیشب که هر کدام از این خبرها  و تصویرهای پیوست آن ها را می نگریستم، جز شمار دستِ بالا پنچ شش نفر در هر یک از تصویرها بیش تر ندیدم که یا دست شان را به نشانه ی پیروزی بالا برده بودند (!) یا پرچم ایران را که کژدم رژیم تبهکار جمهوری اسلامی بر آن نقش بسته در دست گرفته بودند. به چهره های برخی از آن ها که باریک می شدم، برایم روشن بود این ها بیش تر چه کسانی هستند:
بچه قرتی هایی با ریش های آنچنانی و اینجا و آنجا اره و اوره و شمسی کوره ی دزدان و شکمبارگان اسلام پیشه و شاید تنی چند بُرخورده ی گیج و گول بسان دوره ی از کلاه جادو درآمدن «آخوند ریش حنایی» آبزیرکاه نزدیک به یکسال و نیم پیش و شادی مردمی بیش تر از لایه های میان به بالای جامعه که پس از آن بسیار زود دریافتند چه کلاه گشادی بر سرشان رفته است!

امروز که حجم گسترده ای از چنین تبلیغات بیمایه ای را در خبرگزاری های وابسته و مزدور امپریالیست ها دیدم، این یادداشت را نوشتم؛ گرچه، پیشاپیش می دانم که توده های مردم ایران و بویژه لایه های فرودست اجتماعی، رویهمرفته چگونه به جُستار می نگرند و این دروغ ها و تبلیغات رسانه ای امپریالیستی ـ سیهونیستی همسو شده با منافع بورژوازی لیبرال ایران و از آن بدتر دزدان پلیدی که نه میهن می شناسند و نه شرف و آبرویی دارند به جایی نخواهد رسید و کسی را گول نخواهد زد.

آن پُفیوزها که کمابیش همگی، دستکم ملیت یکی از کشورهای اروپایی و بویژه کشور «یانکی» ها را نیز در جیب دارند، می توانند شاد باشند؛ آن ها مصداق همان «خوک پیرون» هستند که به لیسیدن نواله شان خرسندند و کک شان هم نمی گزد چه بر سر دیگران آمده یا خواهد آمد؛ تنها همین بس که نواله شان روبراه باشد و تفاوتی هم نمی کند از دست چه کسانی! بخش دیگری از آن ها نیز دربردارنده ی لایه های اجتماعی میانگین به بالای رویهمرفته نازکی است که شعارشان چنین است:
«تفاوت نمی کند خر چه قد و قواره و شکل و رنگی داشته باشد؛ مهم این است که ما پالانش بشویم»؛ «پالان»ی که به نوبه ی خود نشیمنگاه خرسواری است؛ اینکه خرسوار، آشناست یا بیگانه نیز چندان تفاوتی نمی کند؛ مهم سنگینی وی است که تا چه اندازه فشار خواهد آورد و نیز چند و چون خر راندنش که به هر رو از کودکی خردسال و سبک وزن برنمی آید و این را آن ها نیک می دانند:
چکار می توان کرد؟! خدا اینگونه خواسته است! ما هم راضی هستیم به رضای خدا!

تصویر پیوست، بگمانم مراسم پیشواز از «سید از خر جسته» پس از "پیروزی هسته ای" است. این، تنها تصویری است که شمار بیش تری آدم در آن دیده می شود؛ نگاهی گذرا به آن روشن می کند که بخش بزرگی از آن ها مامورین رژیم اند که وظیفه ی خود را انجام می دهند و یکی دو عکاس که برای گرفتن تصویری نان و آبدار از این «فلفل دلمه ای» خودفروخته ی ایرانی تبار به آنجا آمده اند.  

ب. الف. بزرگمهر    ۱۵ فروردین ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!