«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ فروردین ۱۵, شنبه

حق با آن عرب بیابانگرد است ...


از دیدگاه آماری روشن شده که شمار خرخوان ها میان مادینه های آدمی بیش از نرینه های آن است. شاید همین جُستار، یکی از دلیل هایی باشد که در سامانه ای آموزشی همچنان استوار بر زورچپانی و گنجاندن هرچه بیش ترِ چیزی به نام دانش در مُخ و افزایش اندوخته ها، آن ها از نرینه ها پیشی می گیرند. با خود می اندیشم: 
آیا همین توانایی تا اندازه ای سرشتی، انگیزه ی جلوگیری از پیمودن پله های آخوندی از سوی مشتی چاخان که از زبان خدا به دروغ بافته اند، زنان نمی توانند «نمودار اسلام» یا «نشانه خدا» شوند و پله های نردبان آخوندی را بالا بروند، نبوده است؟ مگر خداوند از جنس نرینه است که چنین ناروا به سود نرینه ها داوری کرده است؟! ...

بله! باید چنین چیزی در کار باشد و حق با آن عرب بیابانگرد است که خدا را چون آدمی دارای دست و پا و سر و چشم و گوش و مغز با بیست و یک انگشت می انگارد؛ وگرنه، دلیلی نداشت که زنان در هنگام نیایش به درگاه خدا حتا در اتاقی دربسته بی هیچ نرینه ای ناچار به چادر سر کردن باشند ...

این هم تصویری از مادینه ای خرخوان؛ خرخوانی که شاخ و دم ندارد!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۵ فروردین ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!