نوشته است:
بیگمان، شمارِ آدم هایی که [چیزی] درنمی یابند در برابر
آدم هایی که نمی خواهند [چیزی] دریابند، ناچیز است.
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
می نویسم:
نکته ای باریک که افزون بر مانش «شناخت» که آن هم از سویه
های گوناگون تاریخی و اجتماعی برخوردار است با گرایش های طبقاتی آدم ها ـ هر آدمی ـ
هماوندی نزدیک دارد؛ این نکته، حکم بالا را که بیش از اندازه سیاه سپید و بر بنیاد
«منطق صوری» استوار شده، زیر پا می نهد. در پهنه ی واقعیت اجتماعی که شناخت هر آدمی
نیز به این یا آن گونه، بازتابی از آن است، «صغرا» و «کبرا»ی حکم یاد شده بسیار
درهم تنیده و از یکدیگر جدانشدنی است؛ و همین نکته، دریافتن و شناخت واقعیت های
اجتماعی را پیچیده تر از آن چیزی می کند که بر بنیاد چنان منطقی با کاربردهای بسته،
بتوان به تعبیر و تفسیر آن نشست؛ و اگر چنین بود، جهانی آنچنان ساده، بیرنگ و نیز دلتنگی
آور، بی هیچگونه نیازی به صد و بیست و چهار هزار پیامبرِ «کلان آهنگ» (اولی العزم)
و «خُرد آهنگ» می داشتیم!
ب. الف. بزرگمهر
پنجم خرداد ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر