در برابر گستاخی رژیم
سرسپرده در زندانی کردن فراقانونی بانو نرگس محمدی به اتهام هایی ریشخندآمیز،
خاموش نمانیم!
گزارش های گوناگونی از درون و
برون ایران گواه بیمناک بودن وضعیت تندرستی بانو نرگس محمدی، نایب رییس «کانون
مدافعان حقوق بشر ایران» است که روز پانزدهم اردی بهشت ماه گذشته با یورش ماموران
دادستانی به خانه اش و تهدید به شکستن در، وی را دستگیر و به زندان برده اند.
پیش از این، پزشکان «پزشکی
قانونی» زنجان درباره ی ناتوانی بدنی بانو نرگس محمدی در کشیدن بار زندان که از پیامدهای
زندانی شدن وی در رژیم تبهکار جمهوری اسلامی و دچار شدن به بیماری «تشنج و فلج
عضلانی» است، هشدار داده بودند.
اتهام های بانو نرگس محمدی که دو
روز پیش از دستگیری اش از سوی یکی از بیشرم ترین مزدوران رژیم: «قاضی صلواتی» در یکی
از دادگاه های به اصطلاح انقلاب (کدام انقلاب؟!) به وی ابلاغ شده، دربرگیرنده
موردهای زیر است:
ـ «تبلیغ علیه نظام» به شوند «گفتگو
با رسانههای بیگانه»؛
ـ «اجتماع و تبانی به قصد
اقدام علیه امنیت ملی» به شوند «فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر»؛ و
ـ «تشکیل و عضویت در گروه غیر
قانونی» به شوند «پیوستن به «لگام» (لغو گام به گام اعدام).
رژیم آبروباخته ی جمهوری
اسلامی که این روزها پس گردنی های جانانه ی تازه ای از سوی امپریالیست های «یانکی»
نوش جان کرده و با سرافکندگی، سرگرم نگارش مشق سرسپردگی و تن دادن به زور امپریالیست
ها در «سیاه بازی هسته ای» است به سرکوب گسترده تر پیکارگران حقوق صنفی ـ سیاسی و کنشگران
اجتماعی کشور روی آورده است. برافروختگی رژیم پلید از روی آب آمدن بی آبرویی های بازهم
بیش تر از سویی و امید به پذیرفته شدن در حلقه ی نوکران یا از آن بدتر، گروه سگ
های زنجیری «یانکی» ها از سوی دیگر، سرگشتگی و همزمان فرار به جلو و گستاخی بیش تر
آن را در پی داشته و چه کسانی بهتر از کنشگران و پیکارگران یاد شده برای گزیدن!
افزون بر این ها، دستگیری بانو نرگس محمدی، هشدار و گوشزدی به برخی از زندانیان به
تازگی آزاد شده از زندان یا در آستانه ی آزادی نیز بشمار می رود که مبادا هوایی
شوید و بپندارید که براستی آزاد شده اید! آزاد نشده اید؛ تنها از زندانی تنگ تر
پای به زندانی فراخ تر نهاده اید که زندانبان هر دو یکی است!
از دید من و با بدیده گرفتن
آزمون های ناگوار سال ۱۳۸۸نباید با چنین پدیده ای از روی احساسات خشک و نسنجیده
برخورد نمود؛ زیرا رژیم فرومایه با آنکه روز بروز ناتوان تر می شود، هنوز از توان سرکوب
جنبش های پراکنده و جدا از یکدیگر برخوردار است؛ همزمان، این نکته بگونه ای برجسته
خود می نماید که در برابر چنین بیدادگری هایی خاموش نیز نمی توان و نباید نشست؛
باید به آن واکنش نشان داد و چه بهتر که هرچه بیش تر سازمان یافته، خوب بسیجیده و
تا آنجا که در توان است، گروهی!
یکی از بهترین کارها در
پشتیبانی از این بانوی آزاده، دادخواه و دلاور و دیگر زندانیان سیاسی و کنشگران
حقوق اجتماعی، درخواست عضویت در گروه قانونی است که به کوشش وی و گروهی از زنان کنشگر
اجتماعی میهن مان کالبد یافته و انجام کارها و از آن میان پرخاش به دستگیری و
زندانی شدن وی از راه آن گروه یا گروه های دیگر اجتماعی است. در انجام چنین کارهایی،
گفتگو با کارگران سندیکایی استخوان خردکرده، همکاری با آن ها و یاری گرفتن از
آزمون ها و آروین های شان، بیگمان سودمند خواهد بود؛ بویژه آنکه اگر چنین رویکردی
به همبستگی هرچه بیش تر با جنبش کارگری و سندیکایی ایران بیانجامد.
پیام من به رژیم سرسپرده و
سزاوار سرنگونی نیز چنین است:
سرکوبگری نه تنها به پایداری
تان کمکی نمی کند که سرنگونی تان را بگونه ای توفنده تر، نزدیک می کند و اگر در
دادگاه خلق نیز به تبهکاری های تان رسیدگی نشود، بسیاری از شما در فرجامِ کار، بسان
«صددام» از دادگاهِ «یانکی» ها که آماج های ویژه ی خود را دارند، سر در خواهید
آورد. آن ها به شوندهایی روشن و از آن میان، خرد اجتماعی جاافتاده در میان مردم
کشورهای شان در این زمینه، نخواهند توانست به شما کمکی نمایند و سودی نیز برای شان
دربر ندارد؛ سود آن ها در بیرون کشیدن پول های دزدیده شده از مردم ایران از حلقوم تان
است؛ الله تان نیز نخواهد توانست به شما یاری برساند! آن الله را که از وی چون
لولویی برای ترساندن و خفقان توده های مردم و به جیب زدن دارایی های شان بهره ای بسیار
برده اید، همراه خودتان برای همیشه به خاک خواهیم سپرد.
ب. الف. بزرگمهر سوم خرداد ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر