نوشته است:
یكی از همكارانم كه خانمش باردار است، سراسر دیروز دنبال
سِرُم می گشت. همه جا به وی گفته بودند باید بروی داروخانه های شبانه روزی و با
نسخه ی پزشك بگیری؛ ما نداریم و بنا بر دستور فرستاده ایم یمن! گویا خون مردم آنجا
از مردم ما رنگین تر است.
پ.ن: سُرم یک ماده ی آبكی درون یک کیسه ی پلاستیكی است که برای پایین آوردن فشار خون به بیمار تزریق می شود؛ چیز به این سادگی به همین سادگی نیست شده است!
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از
اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
زهرخندی است که بر لب می نشیند. راست می گوید:
چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است! همچنانکه
کمک به مردم اینجا و آنجا نیز به نوبه ی خود کار نادرستی نیست؛ گرچه به پندار من، اینگونه
کمک ها تاکنون، بیش تر بهانه ای برای دزدی های کلان، پولشویی و گاه سرمایه گذاری و
زمینه سازی برای بهره کشی از نیروی کار ارزان بوده است و بس! اگر به درون خود
ایران نیز بنگریم با همین چشم انداز روبروییم:
شمار بسیاری نهاد و بنگاه و سازمان نیکوکاری برای کمک به
تنگدستان و به گفته ی برخی از آن ها، «آسیب دیدگان اجتماعی» (وه! چه گفته ی زیبا و
فریبایی!)؛ در حالیکه روزبروز بر شمار تنگدستان و آسیب دیدگان افزوده می شود و بسیاری دیگر نیز چون گذشته یارای رسیدگی به آن ها را ندارند؛ چون کارد به استخوان خودشان
نیز رسیده است.
بخش بزرگی از تبلیغات رژیم تبهکار درباره ی اینگونه کمک
ها، چه درون و چه برون ایران، دروغ و تنها بهانه ای برای انباشت پول های دزدیده
شده در بانک های کشورهای دیگر است. همین که به عنوان نمونه می بینید، «عین الله
کشور همسایه» (رجب طیب اردوغان) در برابر این آقایان دست بالا را می گیرد و حتا
خوار و کوچک شان می شمرد، نشانه ی گرو بودن ریش بسیاری از فرومایگان اسلام پیشه در دست مافیای فرمانروا
بر آن کشور است. بخشی از پول ها و دارایی های ایران، حتا در کالبد شمش های طلا به "امانت"
نزد حاکمیت اسلامی ـ مافیایی ترکیه نهاده شده و سرمایه های سترگی به بانک های کشورهای
امپریالیستی، شیخک نشین های شاخاب پارس و ... سپرده شده است.
با این همه، آنچه در شیوه ی برخورد داروخانه ها در نمونه ی یادشده برایم چشمگیر بود و انگیزه ای برای نوشتن این یادداشت شد، گسترش و ژرفش دله دزدی و بهره
برداری های نابجای اقتصادی ـ اجتماعی از کم و بیش هر چیزی است که تا مغز استخوان
جامعه فرو رفته و از خودِ دزدان و شکمبارگان اندرزگو در حاکمیت و پیرامون آن
سرچشمه می گیرد؛ نمودی از پوسیدگی و گندیدگی بنیان های اخلاقی و فرهنگی جامعه که آن رهبر نابکار، همه ی پسرفت ها در این زمینه
ها را با گستاخی هرچه بیش تر به گردن خودِ مردم انداخت.
در نمونه ی بالا، بیگمان چنین ادعایی نمی تواند درست باشد که «... بنا
بر دستور فرستاده ایم یمن»؛ به این شَوَند ساده که چنان کمک های کم و بیش بزرگی نه
از دستِ خرده فروشی ها که از دست واردکنندگان و سوداگرانِ کلانِ کالاها یا دستگاه
های دولتی پاسخگو در این یا آن زمینه برمی آید.
من با اطمینان بسیار می گویم که کمک های راستین انجام
شده درون و برون کشور به نیازمندان آن کمک ها از هرگونه ی آن، بخش بسیار ناچیزی از
آنچه درباره ی آن گزافه گویی شده و می شود را دربرمی گیرد.
ب. الف. بزرگمهر هشتم خرداد ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر