«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

بازهم «شیطان» بدقولی کرد و گول مان زد!


تفاوت خردمند با نادان در این نیست که وی هیچگاه اشتباه نمی کند؛ هر آدمی اشتباه می کند و سراسر زندگی، آزمون است و خطا (رنه دکارت). تفاوت وی با نادان در این است که یک اشتباه را دوباره پی نمی گیرد و افزون بر آن از اشتباهات دیگران نیز می آموزد؛ در حالیکه نادان، نه تنها از ندانمکاری های دیگری نمی آموزد که ندانمکاری های خویش را هر بار از نو پی می گیرد؛ رژیم تبهکار و ضدانقلابی جمهوری اسلامی که رهبرش نمادی شایسته از آن را به نمایش می گذارد، نمونه ای از چنین نادانی است که افزون بر نابکاری هایش، هربار و گاه داوطلبانه، تن به نیرنگ و فریبِ همیشگی «شیطان بزرگ» داده و سپس غُرولند نموده که ما اینگونه قرار و مدار نگذاشته بودیم! گونه ای نادانی بس بزرگ تر از آنچه جاودانه عُبید زاکانی در داستان پندآموز زیر از آن یاد نموده است.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۵ اردی بهشت ماه ۱۳۹۴  

***

قزوینی با پسركی قول كرد كه یك دینار بدو بدهد و یك نیمه كیر در كون او كند.

چون بخفت؛ مردك تمام در كونش انداخت.

گفت: نه یك نیمه قول كرده بودیم؟

گفت: من نیمه ی آخر قول كرده بودم.

جاودانه عُبید زاکانی

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!