چوپانی نیرنگبازتر از «چوپان
دروغگو» که رمه ی گوسپندان و سبزه زار و هرآنچه دادنی است را با گرگ ها تاخت می زند!
اکنون به گفته های آن خبرگزاری امپریالیستی اندکی باریک شو! می گوید:
به بخشی از آنچه از زبان «خبرگزاری رویترز» در نارتگاشت
وابسته به امپریالیست های «یانکی» برگرفته شده، اندکی باریک شوید:
«... قدرتهای جهانیِ طرف
گفتگو با ایران، گفتگوهایی را آغاز کردهاند که محور آن، صدور قطعنامهای در
”شورای امنیت“ برای از میان برداشتن (رفع) تحریمها علیه تهران، در صورت رسیدن به
توافق اتمی است. این خبرگزاری میگوید،
چنین اقدامی میتواند کارشکنی (اخلال) در رسیدن به توافق را برای ”کنگره ایالات
متحد“ سختتر کند.»۱
در ماجرایی غم انگیز برای ایران و هر ایرانی، می کوشند تا سیاه بازی پی گرفته شده در گفتگوهای به اصطلاح هسته ای را که با همدستی همه ی کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران روسی و چینی شان، هم اکنون به یک خیمه شب بازی تمام عیار جهانی فراروییده با هوا نمودن «فیل پیروزی» کوچکی برای رژیم ورشکسته و تن به زور و قُلدُری امپریالیست ها داده، رنگی تازه بدهند و بار سنگین شکست را کم تر از آنچه هست، وانمود کنند؛ کوششی که بویژه پس از نامه ی آن ۴۷ نماینده ی کنگره ی «یانکی» ها دیوانه وارتر پی گرفته می شود تا قراردادی ننگین و همچنان پوشیده را به توده های مردم ایران بچپانند!۲ قراردادی که حتا با نادیده گرفتن دیگر دروغگویی ها و فریبکاری های رژیم تبهکار جمهوری اسلامی، تنها از این سویه که بخش سترگی ار درونمایه ی آن از دیدگان توده های مردم ایران پنهان نگاه داشته شده از دیدگاه همان «حقوق بین الملل» که آن استاد منگول اروپازده یا دیگران آن را گواه گرفته بودند، قانونی نیست؛ و کسی نیز به آن رهبر بیشرم، حتا در چارچوب «ولایت مطلق فقیه» ریشخندآمیزش، نقشی چون چوپانی نیرنگبازتر از «چوپان دروغگو» نسپرده تا رمه ی گوسپندان و سبزه زار و هر آنچه برباد دادنی است را در برابرِ پایوری رژیم ورشکسته اش با گرگ ها به داد و ستد بنهد! رهبری که در کنار برخی ویژگی های ناپسندش چون کینه توزی، بسیار نادان، کوته بین و بگونه ای چشمگیر با رهبر انقلاب بهمن ۵۷ نسنجیدنی است.
ببینید، چگونه در واپسین سخنانش در دیدار با اعضاى به اصطلاح: «مجلس خبرگان رهبرى»، نشانه های آشکار دیگری از تن دادن به قرار و مدارهای ننگین «عُمّان» و «ژنو چای» را به نمایش می نهد:
در ماجرایی غم انگیز برای ایران و هر ایرانی، می کوشند تا سیاه بازی پی گرفته شده در گفتگوهای به اصطلاح هسته ای را که با همدستی همه ی کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران روسی و چینی شان، هم اکنون به یک خیمه شب بازی تمام عیار جهانی فراروییده با هوا نمودن «فیل پیروزی» کوچکی برای رژیم ورشکسته و تن به زور و قُلدُری امپریالیست ها داده، رنگی تازه بدهند و بار سنگین شکست را کم تر از آنچه هست، وانمود کنند؛ کوششی که بویژه پس از نامه ی آن ۴۷ نماینده ی کنگره ی «یانکی» ها دیوانه وارتر پی گرفته می شود تا قراردادی ننگین و همچنان پوشیده را به توده های مردم ایران بچپانند!۲ قراردادی که حتا با نادیده گرفتن دیگر دروغگویی ها و فریبکاری های رژیم تبهکار جمهوری اسلامی، تنها از این سویه که بخش سترگی ار درونمایه ی آن از دیدگان توده های مردم ایران پنهان نگاه داشته شده از دیدگاه همان «حقوق بین الملل» که آن استاد منگول اروپازده یا دیگران آن را گواه گرفته بودند، قانونی نیست؛ و کسی نیز به آن رهبر بیشرم، حتا در چارچوب «ولایت مطلق فقیه» ریشخندآمیزش، نقشی چون چوپانی نیرنگبازتر از «چوپان دروغگو» نسپرده تا رمه ی گوسپندان و سبزه زار و هر آنچه برباد دادنی است را در برابرِ پایوری رژیم ورشکسته اش با گرگ ها به داد و ستد بنهد! رهبری که در کنار برخی ویژگی های ناپسندش چون کینه توزی، بسیار نادان، کوته بین و بگونه ای چشمگیر با رهبر انقلاب بهمن ۵۷ نسنجیدنی است.
ببینید، چگونه در واپسین سخنانش در دیدار با اعضاى به اصطلاح: «مجلس خبرگان رهبرى»، نشانه های آشکار دیگری از تن دادن به قرار و مدارهای ننگین «عُمّان» و «ژنو چای» را به نمایش می نهد:
«ما اگر چنانچه به توافقی هم برسیم، بلدیم چهجوری عمل
بکنیم که بعد آنها نتوانند جمهوری اسلامی را پشت در نگه دارند. این را مسوولین
نظام جمهوری اسلامی بلدند که چه جوری عمل بکنند ...»۳
باید از وی پرسید:
باید از وی پرسید:
بر کدام بنیان می گویی که «بلدیم چهجوری عمل بکنیم»؟! آیا باید یاوه گویی های بیشمارت را
که یکی پس از دیگری، نادرست از آب درآمده اند، گواه گرفت یا عملکرد رژیم پلیدی که
تو «لولو سر خرمنِ» آن هستی؟ آیا اگر حتا به عملکرد خودت از گذشته ای دورتر تاکنون
نگاهی بیفکنیم به نمونه هایی "بهتر" از آتش زدن «سینما رکس آبادان» و
اسیدپاشی یه چهره ی دختران و زنان بیگناه برمی خوریم؟! امیدوارم که زیرشان نزنی؛
زیرا برای هر دو مورد، نمودها و نشانه هایی بسنده در دست است و حتا گواهانی هنوز
زنده نیز در دسترس!
از کدام «مسوولین نظام جمهوری اسلامی [که] بلدند ... چه جوری عمل بکنند ...» سخن می رانی؟ آیا آن خودفروخته ی حُجتیّه ای زاده را که به گفته ی خود در یک گفتگوی رسانه ای، «شیخ حلبی» به خانه شان رفت و آمد داشته را می گویی؟ همان که حتا در یک راهپیمایی بی خطر دوران انقلاب نیز شرکت نداشته و از سن و سال نوجوانی با پول «باباجان حُجتیه ای» در «ممالک محروسه ی شیطان بزرگ» به گشت و گذار سرگرم بوده و تو با خوارشمردن آن همه جوان فداکار جانباخته و زمینگیر شده ی دوران انقلاب و جنگ گرانبارشده «صددام» و امپریالیست ها به ایران، وی را «بچه انقلاب» نامیدی؟! در آن هنگام، دمی درنگ نکردی و نیندیشیدی که چه مزخرفی بر زبان می رانی؟
آیا چنین بچه ننه ی در همه ی زندگی خود تفنگ ندیده ای که هنوز با احترام به آن «شُمافنگ» می گوید و از دید من به دستور اربابان «یانکی» اش، سرگرم به زیر ساتور بردن ایران در چارچوب «قطعنامه فصل هفتم منشور سازمان ملل» است، اگر کار با «شیطان بزرگ» به جاهای باریک تر کشید، بلد است چگونه عمل کند؟! چنین آدمی در آن هنگام، اگر کشور را ترک نگفته باشد، هفت سوراخ سنبه ی تو در تو خواهد جست که خدای نکرده، خون از دماغش سرازیر نشود! می بینی تا چه اندازه آسمان ریسمان بافته و هنوز هم می بافی؟
آیا ندیده ای و نمی بینی که «خط قرمز»های ادعایی ات را نه تنها «شیطان بزرگ» که «شیطانک» های درون «زهدان اجاره ای» نیز یک به یک زیر پا نهاده، یاوه هایت را به هیچ گرفتند؟ یا شاید چون کبک، سرت را به زیر برف فرو کرده ای؟ دیگران، همه ی این ها را می بینند و به ریشت می خندند.
از کدام در سخن می گویی «...که نتوانند جمهوری اسلامی را پشت [آن] نگه دارند»؟! از اینهمه دوپهلوگویی شرم نمی کنی؟
آیا به بازگویی هشدار بسیار بجای رهبر انقلاب بهمن ۵۷ درباره ی «انجمن حُجتیّه» نیازی هست؟ می پندارم، نه! دستِکم برای کسی چون تو نه که تهِ دلت نیک می دانی که وی چشم دیدن تو و کسانی چون ترا نداشت.
از کدام «مسوولین نظام جمهوری اسلامی [که] بلدند ... چه جوری عمل بکنند ...» سخن می رانی؟ آیا آن خودفروخته ی حُجتیّه ای زاده را که به گفته ی خود در یک گفتگوی رسانه ای، «شیخ حلبی» به خانه شان رفت و آمد داشته را می گویی؟ همان که حتا در یک راهپیمایی بی خطر دوران انقلاب نیز شرکت نداشته و از سن و سال نوجوانی با پول «باباجان حُجتیه ای» در «ممالک محروسه ی شیطان بزرگ» به گشت و گذار سرگرم بوده و تو با خوارشمردن آن همه جوان فداکار جانباخته و زمینگیر شده ی دوران انقلاب و جنگ گرانبارشده «صددام» و امپریالیست ها به ایران، وی را «بچه انقلاب» نامیدی؟! در آن هنگام، دمی درنگ نکردی و نیندیشیدی که چه مزخرفی بر زبان می رانی؟
آیا چنین بچه ننه ی در همه ی زندگی خود تفنگ ندیده ای که هنوز با احترام به آن «شُمافنگ» می گوید و از دید من به دستور اربابان «یانکی» اش، سرگرم به زیر ساتور بردن ایران در چارچوب «قطعنامه فصل هفتم منشور سازمان ملل» است، اگر کار با «شیطان بزرگ» به جاهای باریک تر کشید، بلد است چگونه عمل کند؟! چنین آدمی در آن هنگام، اگر کشور را ترک نگفته باشد، هفت سوراخ سنبه ی تو در تو خواهد جست که خدای نکرده، خون از دماغش سرازیر نشود! می بینی تا چه اندازه آسمان ریسمان بافته و هنوز هم می بافی؟
آیا ندیده ای و نمی بینی که «خط قرمز»های ادعایی ات را نه تنها «شیطان بزرگ» که «شیطانک» های درون «زهدان اجاره ای» نیز یک به یک زیر پا نهاده، یاوه هایت را به هیچ گرفتند؟ یا شاید چون کبک، سرت را به زیر برف فرو کرده ای؟ دیگران، همه ی این ها را می بینند و به ریشت می خندند.
از کدام در سخن می گویی «...که نتوانند جمهوری اسلامی را پشت [آن] نگه دارند»؟! از اینهمه دوپهلوگویی شرم نمی کنی؟
آیا به بازگویی هشدار بسیار بجای رهبر انقلاب بهمن ۵۷ درباره ی «انجمن حُجتیّه» نیازی هست؟ می پندارم، نه! دستِکم برای کسی چون تو نه که تهِ دلت نیک می دانی که وی چشم دیدن تو و کسانی چون ترا نداشت.
اکنون به گفته های آن خبرگزاری امپریالیستی اندکی باریک شو! می گوید:
«... صدور قطعنامهای در ”شورای امنیت“ برای از میان
برداشتن تحریمها علیه تهران ... میتواند کارشکنی (اخلال) در رسیدن به توافق را
برای ”کنگره ایالات متحد“ سختتر کند.»
می بینی؟! هیچ پایوری یا حتا نشانه کوچکی گواه پنداربافی های تو در آن نیست و با کلی گویی استادانه تر از خودت، تنها می گوید: «می تواند کارشکنی را سخت تر کند!» حتا درباره ی آینده چیزی نمی گوید که تو دهانت را گشوده و با خودفریبی سخن سرایی نموده ای:
می بینی؟! هیچ پایوری یا حتا نشانه کوچکی گواه پنداربافی های تو در آن نیست و با کلی گویی استادانه تر از خودت، تنها می گوید: «می تواند کارشکنی را سخت تر کند!» حتا درباره ی آینده چیزی نمی گوید که تو دهانت را گشوده و با خودفریبی سخن سرایی نموده ای:
«... بالاخره یک دولتی در
یک کشوری سرِ کار است، یک تعهّدی میکند، بعد آن دولت می رود دولت دیگری میآید، آن
تعهّد به جای خود باقی است؛ نقضِ تعهّد نمی کنند. این آقایان سناتور صریحاً
برداشتند اعلام کردند که اگر چنانچه این دولت در آمریکا از کار برکنار شد، این
قراردادی که با شما می بندد و تعهّدی که می کند کأنلمیکن است! این نهایت فروپاشی
اخلاق سیاسی است و نشاندهندهی این است که آن دستگاه دستگاهی است که واقعاً قابل
ادامه نیست؛ یعنی آن دستگاه دستگاه متلاشی شدهای است که اینجور چیزها را انسان
در آن مشاهده میکند.»۴
آن ها می گویند: آن تعهّد به جای خود باقی نیست؛ نقضِ تعهّد خواهیم کرد! از این رُک و پوست کنده تر نمی توان گفت و تو با پنداربافی می گویی:
آن ها می گویند: آن تعهّد به جای خود باقی نیست؛ نقضِ تعهّد خواهیم کرد! از این رُک و پوست کنده تر نمی توان گفت و تو با پنداربافی می گویی:
«آن تعهّد به جای خود باقی
است؛ نقضِ تعهّد نمی کنند»!
آیا چیزی بیش از آن می بینی که از پاسخگو بودن کشورهای امپریالیستی و کنگره شان در آینده سخن می رانی؟ آیا ندیده ای که آن ها حتا تعهداتی کم و بیش سنگین درباره ی لیبی، روسیه و جاهای دیگر را با نخستین دگوگونی اوضاع به سودشان و یا به زیان طرف های شان زیر پا گذاشتند؟ آیا به رژیم تبهکار و سزاوار سرنگونی ات، جز بازگرداندن مشتی پول و سرمایه برباد رفته ی ایران و بگمانم، بازنمودن حساب های بلوکه شده ی سردمداران رژیم، تعهدی چشمگیر داده اند؟
با این همه، آیا می توان آنچه با "خبرگان" یا بهتر بگویم: «آش خورهای نظام» در میان نهاده ای را تنها به پای ندیدن و نشناختن و درنیافتن نهاد؟ نه! این سخنان، بیش از هر چیز دیگر نشان می دهد که پیش تر بند را به آب داده ای و اکنون دل خودت را خوش می کنی که «مسوولین ما بلدند ... نقضِ تعهّد نمی کنند ...» سخن، اکنون بیش از پیش، بر سرِ چشم فروبستن دانسته و آگاهانه بر واقعیت هایی ناگوار و سهمگین برای توده های مردم ایران و از سویه ای همه ی ایرانیان و ایرانی تباران درون و برون کشور است. آیا خود را به موش مردگی زدن، گُه گیجه گرفتن، به سایه خزیدن، نمایش های روی رختخواب بیماری و حتا برانگیختن حس دلسوزی دیگران در همین سخنرانی تازه که «اگر بنده زنده بودم و به اوّل سال رسیدیم ...»۵ بهترین گواه دسته گلی که به آب داده ای، نیست؟ تا کی نیرنگ و فریب؟!
به آرزوهایت درباره ی «اسلام ناب [و] حضور اسلام در متن زندگی جوامع»۶ در اینجا نمی پردازم؛ ولی، کمی خونسردانه داوری کن! به آسمان نرو! یک پایت دستِکم بر روی زمین باشد. به توده ی مردم ایران نیک بنگر که به خاک سیاه نشسته اند؛ به جوانان و زنان بنگر که به چه روزی افتاده اند. آدم در بهترین حالت آن، باید بسیار نادان و همراه با آن، بسیار گستاخ باشد که چنین اوضاعی را نادیده بگیرد و درباره ی حضور اسلام در متن جامعه ها آسمان ریسمان ببافد؛ و تو، گرچه هم نادان و هم گستاخی، تن به مزدوری و سرسپردگی امپریالیست ها نیز داده ای. نیک می دانم و احساسی نیرومند برخاسته از منطق به من می گوید که روح الله خمینی با همه ی ندانمکاری هایش،۷ اگر هنوز زنده بود، تن به چنین پستی هایی که تو داده ای، نمی داد. وی آن اندازه درستکار بود که شکستی را که دیگرانی چون آن اهریمن خو در کشاندن کار به آنجا نقش داشتند، مردانه بر دوش گرفت و جام زهر را نوشید؛ بی هیچ خودفریبی و دیگرفریبی و کاربرد برنام های گولزنکی چون «نرمش قهرمانانه»!
"اسلام" تو از دید من، تا آن اندازه که از کیش اسلام آگاهی دارم با اسلام تنی چند از مسلمانان پاک نهاد و نیک اندیش که در دوره ی جوانی با آن ها برخورد و گفتگو و نشست و برخاست داشته ام، زمین تا آسمان تفاوت می کند؛ به همان اندازه که اسلام آن ها زمینی و آدموار بود، اسلام ادعایی تو پادرهوا، انباشته از دروغ و ضدآدمی است و این را در کردار نیز نشان داده و پایور نموده ای! ادعاها به کنار، چنین اسلامی، «ناب» یا هر نام زیبای دیگری که بر آن می نهی، چنانچه می بینی، بازیچه ی خوبی در دست امپریالیست ها در منطقه است؛ بازیچه ای چون سگ های زنجیری که چنانچه بتوانند آن ها را به اروپا و هر جای دیگری که جنبش های اجتماعی نیرو می گیرند، برای دریدن و پاره پاره کردن گسیل خواهند داشت. مردم را نخواهی توانست بفریبی؛ خودت را نیز نفریب! این را بدان که ننگ و نفرت توده های مردم ایران و آیندگان را با خود به گور خواهی برد!
ب. الف. بزرگمهر ۲۲ اسپند ماه ۱۳۹۳
http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/03/blog-post_68.html
برجسته نمایی ها و افزوده های درون [ ] همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
پی نوشت:
۱ ـ برگرفته از تارنگاشت «رادیو فردا»، ۲۲ اسپند ماه ۱۳۹۳ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی متن از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
آیا چیزی بیش از آن می بینی که از پاسخگو بودن کشورهای امپریالیستی و کنگره شان در آینده سخن می رانی؟ آیا ندیده ای که آن ها حتا تعهداتی کم و بیش سنگین درباره ی لیبی، روسیه و جاهای دیگر را با نخستین دگوگونی اوضاع به سودشان و یا به زیان طرف های شان زیر پا گذاشتند؟ آیا به رژیم تبهکار و سزاوار سرنگونی ات، جز بازگرداندن مشتی پول و سرمایه برباد رفته ی ایران و بگمانم، بازنمودن حساب های بلوکه شده ی سردمداران رژیم، تعهدی چشمگیر داده اند؟
با این همه، آیا می توان آنچه با "خبرگان" یا بهتر بگویم: «آش خورهای نظام» در میان نهاده ای را تنها به پای ندیدن و نشناختن و درنیافتن نهاد؟ نه! این سخنان، بیش از هر چیز دیگر نشان می دهد که پیش تر بند را به آب داده ای و اکنون دل خودت را خوش می کنی که «مسوولین ما بلدند ... نقضِ تعهّد نمی کنند ...» سخن، اکنون بیش از پیش، بر سرِ چشم فروبستن دانسته و آگاهانه بر واقعیت هایی ناگوار و سهمگین برای توده های مردم ایران و از سویه ای همه ی ایرانیان و ایرانی تباران درون و برون کشور است. آیا خود را به موش مردگی زدن، گُه گیجه گرفتن، به سایه خزیدن، نمایش های روی رختخواب بیماری و حتا برانگیختن حس دلسوزی دیگران در همین سخنرانی تازه که «اگر بنده زنده بودم و به اوّل سال رسیدیم ...»۵ بهترین گواه دسته گلی که به آب داده ای، نیست؟ تا کی نیرنگ و فریب؟!
به آرزوهایت درباره ی «اسلام ناب [و] حضور اسلام در متن زندگی جوامع»۶ در اینجا نمی پردازم؛ ولی، کمی خونسردانه داوری کن! به آسمان نرو! یک پایت دستِکم بر روی زمین باشد. به توده ی مردم ایران نیک بنگر که به خاک سیاه نشسته اند؛ به جوانان و زنان بنگر که به چه روزی افتاده اند. آدم در بهترین حالت آن، باید بسیار نادان و همراه با آن، بسیار گستاخ باشد که چنین اوضاعی را نادیده بگیرد و درباره ی حضور اسلام در متن جامعه ها آسمان ریسمان ببافد؛ و تو، گرچه هم نادان و هم گستاخی، تن به مزدوری و سرسپردگی امپریالیست ها نیز داده ای. نیک می دانم و احساسی نیرومند برخاسته از منطق به من می گوید که روح الله خمینی با همه ی ندانمکاری هایش،۷ اگر هنوز زنده بود، تن به چنین پستی هایی که تو داده ای، نمی داد. وی آن اندازه درستکار بود که شکستی را که دیگرانی چون آن اهریمن خو در کشاندن کار به آنجا نقش داشتند، مردانه بر دوش گرفت و جام زهر را نوشید؛ بی هیچ خودفریبی و دیگرفریبی و کاربرد برنام های گولزنکی چون «نرمش قهرمانانه»!
"اسلام" تو از دید من، تا آن اندازه که از کیش اسلام آگاهی دارم با اسلام تنی چند از مسلمانان پاک نهاد و نیک اندیش که در دوره ی جوانی با آن ها برخورد و گفتگو و نشست و برخاست داشته ام، زمین تا آسمان تفاوت می کند؛ به همان اندازه که اسلام آن ها زمینی و آدموار بود، اسلام ادعایی تو پادرهوا، انباشته از دروغ و ضدآدمی است و این را در کردار نیز نشان داده و پایور نموده ای! ادعاها به کنار، چنین اسلامی، «ناب» یا هر نام زیبای دیگری که بر آن می نهی، چنانچه می بینی، بازیچه ی خوبی در دست امپریالیست ها در منطقه است؛ بازیچه ای چون سگ های زنجیری که چنانچه بتوانند آن ها را به اروپا و هر جای دیگری که جنبش های اجتماعی نیرو می گیرند، برای دریدن و پاره پاره کردن گسیل خواهند داشت. مردم را نخواهی توانست بفریبی؛ خودت را نیز نفریب! این را بدان که ننگ و نفرت توده های مردم ایران و آیندگان را با خود به گور خواهی برد!
ب. الف. بزرگمهر ۲۲ اسپند ماه ۱۳۹۳
http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/03/blog-post_68.html
برجسته نمایی ها و افزوده های درون [ ] همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
پی نوشت:
۱ ـ برگرفته از تارنگاشت «رادیو فردا»، ۲۲ اسپند ماه ۱۳۹۳ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی متن از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
http://www.radiofarda.com/content/f35_reuters_6powers_un_res_iran_nuc_talks/26898550.html
۲ ـ شوربختانه، واژه ای باادبانه تر بجای آن نمی یابم! و چرا باید دنبال چنین واژه های مودبانه ای بگردم؟ که درد آن کم تر شود؟! یا آنچه روی داده و می دهد را لاپوشانی نمایم؟!
۳ ـ در دیدار اعضاى «مجلس خبرگان رهبرى»، پس از برگزاری هفدهمین همایش آن مجلس
۲ ـ شوربختانه، واژه ای باادبانه تر بجای آن نمی یابم! و چرا باید دنبال چنین واژه های مودبانه ای بگردم؟ که درد آن کم تر شود؟! یا آنچه روی داده و می دهد را لاپوشانی نمایم؟!
۳ ـ در دیدار اعضاى «مجلس خبرگان رهبرى»، پس از برگزاری هفدهمین همایش آن مجلس
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=29151
۴ و ۵ و ۶ ـ همانجا
۷ ـ ندانمکاری های گاه تبهکارانه ای چون کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ که هنوز برخی از آن ندانمکاری ها و تبهکاری ها بویژه در واپسین دو سال زندگیش روشن نیست از سوی خود وی انجام پذیرفته بود یا پسر نادان و سر به نیست شده اش با همکاری همین رهبر کنونی و یارِ غارش: «اُم الفساد والمفسدین»، خط و دستینه وی را می ساختند. من حتا به این دو تبهکار تا آنجا بدگمانم که می پندارم آن ها میان روح الله خمینی و زنده یاد حسینعلی منتظری، جانشین وی در آن هنگام، موش دواندند و دوبهمزنی کردند.
۴ و ۵ و ۶ ـ همانجا
۷ ـ ندانمکاری های گاه تبهکارانه ای چون کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ که هنوز برخی از آن ندانمکاری ها و تبهکاری ها بویژه در واپسین دو سال زندگیش روشن نیست از سوی خود وی انجام پذیرفته بود یا پسر نادان و سر به نیست شده اش با همکاری همین رهبر کنونی و یارِ غارش: «اُم الفساد والمفسدین»، خط و دستینه وی را می ساختند. من حتا به این دو تبهکار تا آنجا بدگمانم که می پندارم آن ها میان روح الله خمینی و زنده یاد حسینعلی منتظری، جانشین وی در آن هنگام، موش دواندند و دوبهمزنی کردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر