«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ خرداد ۲۹, جمعه

قرار بود انقلاب به بدبختی ها پایان دهد ...


«کودکِ کار» مورد دست درازی گروهی قرار می گیرد؛ شش مرد به دختر یازده ساله دست درازی می کنند؛ در همان شهری که این ها رخ می دهد، آپارتمان های اشرافی با دلار و یورو اجاره داده می شود؛ ماهی شش تا نه هزار دلار!

شگفت انگیز است که با شنیدن این دو خبر، دین کسی به خطر نمی افتد؛ رگ غیرت کسی پرخون نمی شود و خنجر واژه ها سینه ای را نمی شکافد؛ زیرا خداوندان غیرت، در آن سودی آشکار دارند؛ به دارایی های باد آورده می رسند و جایی برتر می یابند.

هنگامیکه غیرت سود آور می شود، برایش برنامه ریز پیدا می شود؛ کسانی سازماندهی اش و سایرین روی صحنه، بازی اش را بر دوش می گیرند؛ و برخی از ما بازی می خوریم و یادمان می رود، ستیز بر سرِ قدرت و دارایی است و سایر چیزها کشکی برای ساییدن ...

می ماند بی غیرتی ما که از شنیدن خبر دست درازی به یک کودک دق نمی کنیم و یا از سر درد، سر به کوه و بیابان نمی زنیم.

پدر می گوید:
«قرار بود انقلاب به بدبختی ها پایان دهد؛ ولی ما مانده ایم با چپاولگرانی که هر روز تنگدستی را بیش تر می گسترند و اشتهای شان برای چاپیدن بیشتر و بیشتر می شود... »؛ غارتگرانی که اگر پای شان به زندان نیز کشیده شود، آبرو دارند! و چه اندازه تلخ است، ماجرای این روزهای ما و رگِ غیرت هایی که نمی جنبند ...

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ برنام را از متن نوشته برگرفته ام.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!