چشم مان به این هم روشن شد؛ گرچه بایستی می نوشت:
«مرکز مداخله ی رسمی در امور
خانواده»؛ زیرا دخالت غیر رسمی در امور خانواده و حتا ریز و شپش زندگی مردم از سال ها پیش برقرار بوده، اکنون نیز از میان
نرفته و شاید کمی پنهانی تر شده است. موردهایش نیز که تنها جدایی زن و شوهر را
دربرنمی گیرد. نخست و پیش از هر چیز دیگر که از «اَهمّ واجبات» است، پی بردن به گرایش
های سیاسی و اجتماعی این یا آن خانواده و اعضای آن، دوری و نزدیکی هر یک از آن ها
به رژیم تبهکار (گونه ای اندازه گیری درجه ی دانایی یا خریّت!) و پس از آن، سایر امور هماوند است که همه ی این ها زیر پوشش اسلامِ «اسلام پیشگان» انجام می پذیرد؛ "اسلام"ی
که می بایستی حتا به درون رختخواب زن و شوهر نیز راه یابد و آنجا را نیز چون سایر
جاها "گلستان" نماید! یک نمونه ی آن در دوره ای بس ناگوار و تلخ در
کشورمان که اگر به تاریخ بنگریم، همه ی اینگونه دوره ها با رویش بیش از اندازه دین
ها و مذهب های گوناگون و گسترش پریشانگویی مذهبی (خرافات) در میان توده های مردم همراه
بوده و برآمدن ضدانقلاب کنونی زیر پوستین اسلام نیز نمونه ی دیگری از آن است را جاودانه عُبید زاکانی، چنین گواه آورده است:
«زنی چشمهایی به غایت خوش و خوب داشت. روزی از شوهر
شكایت به قاضی برد. قاضی روسبی باره بود. از چشمهای او خوشش آمد؛ طمع در او بست و
طرف او گرفت. شوهر دریافت. چادر از سرش دركشید. قاضی رویش بدید؛ سخت متنفر شد.
گفت:
برخیز ای زنك، چشم مظلومان داری
و روی ظالمان»!
نمونه هایی اینچنین در رژیم
تبهکار جمهوری اسلامی نیز کم نبوده است که خودِ ملّای مداخله گر در مورد یادشده با
«مال»* خوبی روبرو شده و بجای کوشش برای گره
گشایی درست چالش به زن، پیشنهاد «صیغه شدن» داده است؛ نمونه ای از آن را درباره ی
آن آخوند دلقک کاشی نوشته اند که بگمان نیرومند باید درست باشد.
ب. الف. بزرگمهر هفتم تیر ماه ۱۳۹۴
* از دیدگاه همان شکمبارگان که جز شکم و
زیرشکم به چیزی دیگر نمی اندیشند و الله و قرآن و سایر چیزها را تنها بسان ابزارهایی
نیکو برای خر کردن توده ی مردم بکار گرفته و می گیرند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر