«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ تیر ۲۳, سه‌شنبه

این سیاهه دراز است و قلندر نیز با چماقش بیدار ...


پس از شانزده سال آزگار

اکنون پس از ۱۶ سال، ارزش عملیات یورش به کوی دانشگاه روشن تر می شود:
طراح یورش به کوی دانشگاه:
نقدی به فرماندهی کل سازمان مردم آزاری بسیج گماشته شد و با آنکه در هیچ جنگی شرکت نکرده بود، فرنام «سردار» دریافت نمود؛ ما نیز نشان «قالتاق درج یک نظاام» را پیشکش وی می کنیم!

از دستینه کنندگان نامه ی تهدیدآمیز سپاه، «سردار خالیباف» به شهرداری پایتخت رسید و «سردار قاسم سلیمانی» که در زمینه ی به کشتن دادن دیگران، ویژه کار ورزیده ای است، ردای فرماندهی «سپاه قدس» را بر تن کرد.

شاکی «روزنامه سلام»، محمود احمدی نژاد، نامور به «بز عزازیل نظام»، رییس جمهور شد و با درآمد سرسام آور نفتی، بجای پول نفت روی سفره ی مردم، هشت سال آزگار، سیب زمینی پیاز میان مستمندان بی چشم و رو پخش کرد. 

حسن فریدون روحانی شده، نامور به «حسن آقا»، دبیر «شورای امنیت ملی» آن هنگام نیز که موضعی بسیار شفاف و روشن درباره ی دانشجویان از پنجره به بیرون پرتاب شده گرفته بود، جای رییس جمهور امام زمانی پیشین را گرفت و برای آشتی و روبوسی با «شیطان بزرگ» و پاگشایی رسمی* اش به ایران به یکباره دمکرات شد!

این سیاهه دراز است و قلندر نیز با چماقش بیدار ...

ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ تیر ماه ۱۳۹۴

گُرته ی این نوشته را از «گوگل پلاس» برگرفته و آن را بازآفریده ام.    ب. الف. بزرگمهر

* بگونه ای غیررسمی از همان سال نخست انقلاب در ایران بود؛ ولی پس از دستبرد به اصل چهل و چهار قانون اساسی از سوی رهبر بیش از اندازه فرزانه، دیگر شوندی منطقی برای قایم با شک بازی نبود و آقا هم چون به چشم مبارک خودشان می دیدند که از همه ی سوراخ سنبه های نظام به سوی خیمه ی «شیطان» غش می کنند، خودشان رهبری کار را بر دوش گرفتند و کار را به اینجا رساندند که می بینید. خدا سایه شان را از سر ما کم نکند! 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!